Story of a Religious man and his family who gets threatened by devil.
موضوع داستان در رابطه با پیرمردی با ایمان به نام حاج حبیب است که دختری به نام سارا دارد. حاج حبیب با همسر دوست قدیمیش که سالها پیش از دنیا رفته یعنی ریحانه ازدواج میکند. ریحانه نیز دختری همسن و سال سارا به نام فاطمه دارد. در این میان سر و کله نیما صراف پیدا میشود و با شدت گرفتن دوستی نیما و سارا مشکلات زیادی برای این خانواده پدید میآید