A rich man named Aziz Khan has an accident planned by his son-in-law (Hoshi) and falls from the top of one of the dozens of towers under construction and is taken to the hospital. In the hospital, a police officer named Majid donates blood to Aziz Khan
... according to the announcement of the hospital's speaker, who announces the need for blood. With this, telepathy takes place between Aziz Khan's body and Majid's body...
A rich man named Aziz Khan has an accident planned by his son-in-law (Hoshi) and falls from the top of one of the dozens of towers under construction and is taken to the hospital. In the hospital, a police officer named Majid donates blood to Aziz Khan according to the announcement of the hospital's speaker, who announces the need for blood. With this, telepathy takes place between Aziz Khan's body and Majid's body...
مردی ثروتمند به نام عزیز خان( که تصمیم دارد نصف تهران را بخرد) ، دچار یک حادثه طراحی شده توسط دامادش (هوشی) شده و از بالای یکی از دهها برج در حال ساخت خودش ، به پایین سقوط میکند و به بیمارستان برده میشود . در بیمارستان پلیسی به نام مجید طبق اعلام بلندگوی بیمارستان که نیاز به خون را اعلام میکند به عزیز خان خون اهدا می کند . با این کار ، بین بدن عزیز خان و بدن مجید ، تله پاتی صورت می گیرد ، یعنی هر اتفاقی که برای مجید بیفتد برای عزیز خان هم می افتد وهمین سرآغاز مصیبت های عزیزخان می شود . چون مجید ، یک پلیس است و مدام در حال درگیری با اراذل و اوباش و در معرض آسیب . لذا عزیز خان با ترفندچینی درصدد استخدام شخصی مجید برای خود و در نتیجه حفظ جان اوست که با مخالفت مجید روبرو می شود . از طرفی داماد طماع ( هوشی ) با اجاره کردن یک نفله کن به ظاهر حرفه ای (شغال) ، در صدد محو پدر زن خود و به چنگ زدن ثروت کلان برای خلاصی از فشار طلبکاران است و مدام با ترفندها و نقشه هایی درصدد از بین بردن عزیزخان است که بارها با ناکامی روبرو می شود .