عباس شادروان به عنوان بازیگر در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
درخت گلابی درباره آن است که: محمود شاعر و نویسنده، در میان سالی به زادگاهش، در باغی در دماوند می رود تا نوشتن اثری تازه را آغاز کند. درخت گلابی باغ، او را به سالهای کودکی و نوجوانی اش می برد.در این حال باغبان پیر باغ، پیگیرانه، هر روز به او تأکید می کند که همه درختان باغ به جز درخت گلابی مورد علاقه او به بار نشسته اند.امّا محمود به نقطه ای ماورای این رویداد زمینی و اتفاقات روزمره می اندیشد، درخت گلابی بهانه ایست که او را به دوران کودکی
... برده و اولین عشق بزرگش را به یادش آورد.مرور خاطرات از کودکی تا میانسالی،محمود را به راز سکوت درخت گلابی رهنمون می شود. در این فیلم عباس شادروان با گلشیفته فراهانی, همایون ارشادی, نعمتالله گرجی, شقایق فراهانی, محمدرضا شریفی نیا, شهرام حقیقت دوست, جعفر بزرگی, فهیمه رحیمنیا, محمود کلاری, داریوش مهرجویی, جهانگیر میرشکاری, عبدالله اسکندری, مصطفی خرقهپوش, رحمان حسینی, مریم مقبلی, ساسان باقرپور, سپهر آزادی, فریار جواهریان, ملیحه نظری, فرامرز فرازمند, سید امیر سیدی, امیرعلی قزل ایاق, بیتا قزلایاق, علیرضا حسینی, مریم مجد, ثریا گل محمدی, رضا عقیلی, محمدرضا شعبان نوری, گلی ترقی, حمید صالحی, غلامعلی گلچین همکاری کرده است.
اثیری درباره آن است که: در اوج مراسم ازدواج خورشید و سمندر، ناگهان خورشید بی هوش می شود، که به نظر می رسد علتی برای نگرانی وجود ندارد. اما این اتفاق در روزهای بعد هم رخ میدهد. خورشید به طور مستمر در رؤیاهایش شبح زنی سفیدپوش را می بیند که هیچ شناختی از او ندارد و او که یک نقاش است تصویری از این شبح را طراحی میکند.عموی سمندر که به دیدار آن دو به ویلایشان در شمال آمده، با دیدن تصویر شبح زن سفیدپوش منقلب شده و به تهران بازمیگردد. چندی بعد، پدر سمندر نیز به چنین حالتی می رسد. عمو به خورشید میگوید که او با این کارش می خواهد آبروی خانوادگی شان را بر یزد و در پی اصرار خورشید و سمندر برای دانستن دلیل این توجیه، او توضیح میدهد که تابلوی نقاشی، عکس ملیحه زمان، زنی است که او زمانی دوستش می داشته، اما ناگهان ناپدید شده است. عمو بعداً از خورشید می خواهد که جای ملیحه زمان را نشانش دهد. خورشید بعد از دیدن یک کابوس، به عمو میگوید که ملیحه زمان را کشته اند.برای نیل به اطلاعاتی تازه دکتر خانوادگی آنها، خورشید را هیپنوتیزم می کند و خورشید میگوید که پدر سمندر، قاتل ملیحه زمان است. پدر، سکته می کند و میمیرد. چندی بعد، سمندر نزد خورشید که به خانه مادرش بازگشته می رود، و عکسی را از ملیحه زمان نشانش میدهد که در بين وسايل او پیدا کرده است و این امر موجب تردیدهایی برای او شده است، اما عمو از خورشید طرفداری میکند و معتقد است که برادرش به خاطر حسادت، ملیحه زمان را کشته است. سمندر در یک تماس تلفنی با دکتر خانوادگی شان متوجه می شود که خورشید در خطر است، بعداً دکتر برای سمندر فاش می کند که او خورشید را هیپنوتیزم و به او القا کرده تا بگوید که پدر سمندر، قاتل ملیحه زمان است و این واقعیت ندارد.سمندر وقتی به خانه دکتر میرود، او را مرده می یابد و در همین حین با برخورد ضربه ای به سرش بی هوش و ربوده می شود. عمو خورشید را به شمال می برد، در ویلای شمال، شبح سفیدپوش خورشید را به سمت خاصی هدایت میکند و در نهایت عمو نزد خورشید اعتراف می کند که او مليحه زمان را کشته و در ویلا دفن کرده است. اتومبیلی که حامل سمندراست از راه می رسد و او که با دندان طناب های دستش را باز کرده، بعد از پرتاب کردن رباینده اش به گوشه ای، به سمت عمویش هجوم میبرد، اما رباینده و همدست عمو، ابتدا او را کشته و سپس با شلیک گلوله ای به زندگی خود نیز خاتمه می دهد. در این فیلم عباس شادروان با امین حیایی, هانیه توسلی, خسرو شکیبایی, آزیتا لاچینی, رضا رادمنش, عباس امیری, محمدعلی سجادی, حسین ملکی, کارن همایونفر, افسانه ناصری, فرامرز بادرامپور, بهروز معاونیان, اردشیر شلیله همکاری کرده است.