Abdollah Alimorad
عبدالله علیمراد

Abdollah Alimorad(عبدالله علیمراد)

  • Director
  • Writer
  • Costume Designer
  • Set Designer
عبدالله علیمراد به عنوان طراح لباس در برخی فیلمها مشارکت کرده است: سه نفر روی خط درباره آن است که: پروانه با جوان متمولی به نام خسرو ، که وقت خود را به بیکاری و شب زنده داری می گذراند، آشنا می شود. محمد، راننده ی خسرو، که از خانواده ی فقیری است، به پروانه علاقه دارد؛ اما پروانه به او بی اعتنا است . آن سه به سفر شمال می روند و در طول راه خسرو و پروانه دایم محمد را تمسخر می کنند. به تدریج پروانه به محمد نزدیک می شود و خشم خسرو را بر می انگیزد. خسرو پروانه را می آزارد، و محمد رو در روی او قرار می گ ...یرد، و تهدید می کند مدارکی را دال بر خرید وفروش مواد مخدر توسط او در اختیار پلیس خواهد گذاشت. خسرو عده ای را اجیر می کند که محمد را تنبیه کنند. محمد به ویلای خسرو می رود و با او درگیر می شود. محمد خسرو را وادار می کند که ادامه ی راه را بهجای او پشت فرمان بنشیند. محمد و پروانه خسرو تحقیر می کنند، تا اینکه در میانه ی راه پروانه محمد پشت فرمان اتومبیل می نشیند تا خسرو را به مقصد برساند. در این فیلم عبدالله علیمراد با یدی, احمد احمدپور, چنگیز وثوقی, روبیک منصوری, رضا یاقوتی, گیتی فروهر, واروژ کاراپتیان, حمید مجتهدی, نوری کسرایی, مهدی مصیبی, عبدالله غیابی, گرشا رئوفی, صالحی همکاری کرده است. عبدالله علیمراد به عنوان طراح صحنه در برخی فیلمها مشارکت کرده است: بی بی چلچله درباره آن است که: مجيد با مادرش در خانه ي ناپدري، كه دائم او را مي آزارد، زندگي مي كند مجيد مخفيانه سوار كاميون جوادآقا مي شود، اما جوادآقا او را سرزنش مي كند و گوشمالي مي دهد. مجيد به جوادآقا كينه مي ورزد و عهد مي كند كه او را بكشد. براي آماده كردن خود نزد پهلواني شاگردي مي كند و در اوقات فراغت براي درختي درددل مي كند. جواد آقا متوجه كمبودهاي عاطفي مجيد مي شود و در اندك مدتي رابطه اي عميق ميان آن دو برقرار مي شود. مجيد كه ناپدري اش او را در كارگاه چوب بري به كار گمارده است از خانه مي گريزد و از جواد آقا مي خواهد كه او را به عنوان پسرخوانده از ناپدري اش بخرد. اما جواد آقا در تصادف كاميونش با قطار كشته مي شود و مجيد، وقتي كه بزرگ مي شود درمي يابد كه جواد آقا پدرش بوده است. در این فیلم عبدالله علیمراد با داوود رشیدی, سیامک اطلسی, کیومرث پوراحمد, حسین جعفریان‎, فرهاد صبا, شیرین وحیدی, کامبیز روشن‌روان, محمود سماک‌باشی, حبیب‌اله الهیاری, معصومه تقی پور, عباس مختاری, آرش میراحمدی, عباس قهرمانی, رسول محمدی, حبیب الله یاری, اسماعیل میرفخرایی, خوزه مائورو دی واسکونسلوس, غلامرضا نامی, حسن قشقایی, علیرضا شجاع نوری همکاری کرده است. مکس‎‎ درباره آن است که: وزارت ارشاد قصد دارد از نخبگان ایرانی مقیم خارج دعوت کند تا در یک همایش فرهنگی به ایران بیایند و در برنامه‌های فرهنگی برای ایرانیان سخنرانی یا برنامه اجرا کنند. یکی از این دعوتنامه‌ها قرار است برای یک رهبر ارکستر که شخصیت برجسته و صاحب نامی که در آمریکا زندگی می‌کند فرستاده شود اما این دعوتنامه اشتباهاً برای آقای مکس که خواننده کافه و کاباره‌های لوس انجلس می‌باشد فرستاده می‌شود و آقای مکس که همه استعدادش در خواندن آهنگهای روحوضی مانند باباکرم و غیره می‌باشد با حیرت فراوان که چگونه مردم داخل ایران خصوصاً سران دولت وی را در لوس آنجلس کشف کرده‌اند با گروه خود به ایران سفر می‌کند. در ایران که هیچ‌کس هنوز به هویت اصلی مکس پی نبرده است از مکس استقبال شاهانه‌ای می‌کنند و از وی دعوت می‌کنند تا در تالارهای مجلل تهران برای شخصیتهای دولتی و مردم برنامه اجرا کند. کم‌کم پس از اجرای چند برنامه و خواندن آهنگهای روحوضی عده‌ای از برنامه سازان وزارت ارشاد به اشتباه خود آگاه می‌شوند و برای رهایی آقای مکس از دست برادران بسیجی و حزب‌اللهی که قصد کشتن او را دارند تدابیری می‌اندیشند تا او را از ایران خارج کنند. در این فیلم عبدالله علیمراد با پگاه آهنگرانی, رامبد جوان, امیر جعفری, نیما شاهرخ شاهی, سیروس ابراهیم‌زاده, گوهر خیراندیش, محمدرضا شریفی نیا, فرهاد آئیش, مرتضی شایسته, پرویز آبنار‎, تورج منصوری, پیمان قاسم خانی, ایرج شهزادی, مرتضی اکبری, امیر توسلی, محمدرضا قومی, محمدرضا نوروزی, آیدین ظریف, سیدابراهیم بحرالعلومی, سامان مقدم, محمدرضا مویینی, فریبا متخصص, اکبر رحمتی, محسن شایان, کامیار شایان آزاد, مجید خمسه, رضا آحادی, محمدرضا کوهستانی همکاری کرده است. چشمان سیاه درباره آن است که: غزل دلاویز و سورنا هم دانشکده یی و هردو شاعرند. غزل که دچار ناراحتی چشمی است با شدت یافتن بیماریش از تحصیل در دانشگاه انصراف می دهد و اگرچه سورنا سعی میکند به او کمک کند اما با نابینایی کامل غزل، تلاش سورنا عقیم می ماند معهذا همدلی او، موجب بروز علاقه فیمابین شان می شود. شعرهای غزل را یک آهنگساز، اتفاقی به دست می آورد و با او قراردادی منعقد کرده و از شعرهایش به صورت ترانه دکلمه با صدای خودش بهره می گیرد. رفته رفته اشعار و صدای غزل محبوبیت زیادی پیدا می کند. او پس از آشنایی با یک مجری رادیویی با نام حورا برازنده، شعرهایش را از رادیو هم دکلمه می کند. ناگهان در شهر شایع می شود که غزل ممنوع الکار شده اما به زودی با حضور او در یک برنامه تلویزیونی و دکلمه چند شعرش ، این شایعه فروکش میکند. سورنا که در روزنامه ها مقاله ی حقوقی می نویسد، توسط دو موتورسوار مضروب می شود و اعصاب حنجره اش آسیب می بیند و لذا توانایی حرف زدنش را از دست میدهد و در همین زمان از طریق کسی می شنود که غزل ازدواج کرده است. او افسرده و پریشان به روستایی در شمال می رود، غزل که سعی دارد سوءتفاهم پیش آمده برای سورنا را در ارتباط با خود را توضیح دهد، در خیابان تصادف کرده و در بیمارستان بستری می شود، بالاخره واقعیت برای سورنا آشکار می شود و او بی درنگ، شمال را به قصد تهران ترک میکند. در این فیلم عبدالله علیمراد با ایرج قادری, جمشید مشایخی, محمدرضا گلزار‎, صبا کمالی, پوراندخت مهیمن, شراره رخام, مهوش وقاری, محمود کلاری, لیلا اوتادی, پروین سلیمانی, ماه چهره خلیلی, محمدهادی کریمی, مرتضی شایسته, حسن ایوبی, فریبرز لاچینی, محمود سماک‌باشی, روژان آریامنش, کاوه سماک باشی, امید امیدفرد, محمد نشاط, لادن سلیمانی, جعفر علیان, فریدون خوشابافرد, شهریار کلهر, رسول توکلی, فرخنده فرمانی زاده, زویا امامی‌, علی نیک‌رفتار, نگار استخر, سوسن دین محمدی, سودابه آقاجانیان, امیر تاجیک همکاری کرده است. نان و عشق و موتور ۱۰۰۰ درباره آن است که: برزو، مکانیک جوانی که شیفته فردین و مرام جوانمردی او است، یک روز با باران دختر زیبا و متمولی آشنا می شود و با وجود مخالفت همکارانش به خواستگاری او می رود و با عمو و قیم باران (یارولی نامی دده بالا) ملاقات میکند و به سادگی پاسخ مثبت میگیرد.یارولی نامی دده بالا که سه روز قبل، از آذربایجان برای رسیدگی به امور مالی برادرزاده اش به تهران آمده با اشاره به سن پایین ازدواج در خانواده، به باران سه روز برای پیدا کردن شوهر فرصت می دهد، چه بعد از سپری شدن مهلت، تمام دارایی او مطابق وصیت نامه وقف امور خیریه خواهد شد. مادربزرگ و خانواده اشرافی ورشکسته باران که انگل وار در اطراف باران حضور دارند، مترصد به دست آوردن دارایی های او هستند. پس تلاششان را برای پیدا کردن شوهر برای باران آغاز میکنند. بسیاری از اقوام و دوستان خانوادگی مادربزرگ باران به خواستگاری باران می آیند اما هر بار یارولی هرکدام را به دلیلی رد می کند، این در حالی است که باران چشم به راه جوان زیبا و پولداری است تا عاشقش شود و با او پیوند زناشویی منعقد کند و از طرفی هم نگران از دست رفتن فرصت سه روزه است.در آخرین لحظه هایی که زمان مهلت در حال سپری شدن است، برزو از راه می رسد و یارولی از غیرت و نحوه برخورد برزو خوشش آمده به او پاسخ مثبت میدهد. باران هرچند که از این امر راضی نیست، اما با اصرار اقوامش تن به عقد ساختگی می دهد که نه برزو أز دروغ بودنش خبر دارد و نه یارولی.مراسم ازدواج هربار به دلیلی به تعویق می افتد. ویارولی به شهر خود بازمی گردد و پیش از آن دستور میدهد که برزو در منزل باران ساکن شود و تعمیرگاهش را هم، همان جا دائر کند.برزو با اقامت در منزل باران، سعی می کند تا توجه باران را به خودش جلب کند و با کمک شهروز - پسرخاله باران که از جوانان طرفدار دوم خردادی است - مهمانی کوچکی ترتیب میدهد تا بلکه نظر باران را بیشتر معطوف خود سازد که البته نتیجه ای نمی گیرد.یک روز باران، در یک تصادف با آریو شمس آشنا می شود که مدعی است جوان متمولی است و سال ها در خارج از کشور می زیسته و در آریزونای آمریکا دارای مزرعه است. خانواده باران که از سالها پیش سودای اقامت در آمریکا را داشته اند از آریو میخواهند تا ترتیب انتقال آن را نیز به آمریکا بدهد. باران و آریو قرار می گذارند تا پیش از سفر به آمریکا باهم ازدواج کنند. در حالی که یارولی به باران تأکید کرده که او باید به زودی از برزو صاحب بچه شود. مادربزرگ باران و سایر فامیل، مشغول فروش وسایل خانه هستند و سندی جعلی نیز برای خانه باران آماده کرده اند تا آن را به فروش برسانند.شهروز و دیگر بچه های دوم خردادی متوجه می شوند که آریو با اسم اصلی عباس، شیاد و کلاهبردار است اما پیش از این که بتوانند ماجرا را به باران خبر دهند، توسط گروه عباس ربوده و زندانی میشوند.باران بالاخره حقیقت رابطه با برزو را به او میگوید و برزو دل شکسته خانه باران را ترک می کند. بر و بچه های موسوم به فشار که دائماً با گروه دوم خردادی ها درگیر هستند، باند خلافکار عباس را شناسایی و مخفیگاه او را پیدا می کنند و شهروز و دوستانش را که گرفتار شده اند، آزاد میکنند و بعد به اتفاق سعی میکنند تا جلوی مراسم ازدواج باران و عباس (آریو) را بگیرند، اما بین راه موتورشان خراب می شود و از رسیدن به مراسم جا می مانند. معهذا باران در آخرین لحظه، سر سفره عقد به آریو شمس نه میگوید و به دنبال برزو رفته و از او درخواست ازدواج میکند.یارولی که به وسیله یکی از اقوام باران در جریان تمامی رویدادها قرار داشته، به همراه پلیسی در صحنه حاضر شده و عباس را دستگیر میکند. در این حال شهروز و دوست فشاری به طور مرتب در حال رجز خواندن برای هم هستند که چند اتومبیل از راه می رسند، آنها می بینند که رئیس جمهور خاتمی سوار یکی از آنهاست. آن دو هیچ راهی ندارند جز این که به اتفاق سوار اتومبیل رئیس جمهور شوند. در این فیلم عبدالله علیمراد با اکبر عبدی‎, بهاره رهنما, امیر جعفری, ریما رامین فر, سروش صحت, گوهر خیراندیش, جمشید اسماعیل‌خانی, آفرین عبیسی, رضا رادمنش, اصغر بیچاره, ابوالحسن داوودی, محمدرضا علیقلی, تورج منصوری, مصطفی خرقه‌پوش, پیمان قاسم خانی, عمار تفتی, سید حسام نواب‌صفوی, ملکه رنجبر, محمود سماک‌باشی, سپند امیرسلیمانی, نگار جاودان, زیبا کاویانی, قادر پزشکی, رضا آحادی همکاری کرده است.
بیشتر
Trying to get Pregnant
Expert Conception Tips
Watch With Subtitles