الله مراد رشتیان به عنوان بازیگر در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
نیوه مانگ درباره آن است که: "مامو"، نوازنده پير و سرشناس کردستان، همراه فرزندانش سفري را براي اجراي کنسرت در عراق پس از صدام آغاز ميکند. در اين سفر، کاکو مرد ميانسالي که خود را ارادتمند مامو ميداند، به عنوان راننده و با اتوبوسي که از دوستش قرض گرفته است، او را همراهي ميکند. مامو يکييکي فرزندانش را که در نواحي مختلف زندگي ميکنند جمع ميکند، اما آخرين پسرش پيش از سوارشدن به اتوبوس از پدر ميخواهد دقايقي از ماشين پياده شود. پ
...سر به مامو ميگويد که "پير" روستا گفته که بهتر است مامو به اين سفر نرود زيرا هنگامي که ماه کامل شود براي او اتفاقي خواهد افتاد. مامو ميگويد به هر طريق که باشد اين سفر را ادامه خواهد داد زيرا سالهاست جلوي کارش گرفته شده است. مامو به سراغ زن خوانندهاي به نام هشو (به معناي خوشه انگور) ميرود که سالهاست همراه 1334زن ديگر در تبعيد زندگي ميکند اما هشو صداي پيشينش را همراه با اعتماد به نفس از دست داده است. آنها در مسير عبور از مرز با حوادث و موانع متفاوتي روبهرو ميشوند. در این فیلم الله مراد رشتیان با گلشیفته فراهانی, هدیه تهرانی, حسن پورشیرازی, بهمن قبادی, بهمن اردلان, هایده صفییاری, حسین علیزاده, مهرداد میرکیانی, منصوره یزدان جو, اسماعیل غفاری, نایجل بلاک, کرایتون بون همکاری کرده است.
آوازهای سرزمین مادریام درباره آن است که: میرزا خواننده و نوازنده سرشناس، از پسرانش برات و عوده میخواهد تا او را در پیدا کردن زن مطلقه اش هناره یاری دهند. او باخبر شده که هناره در مرز ایران و عراق، برای آوارگان کرد میخواند. این سه نفر سفر خود را آغاز می کنند و وقتی به اردوگاه آوارگان در مرز می رسند، هناره را نمی یابند اما او نامه ای از خود به جای گذارده است. مادرشوهر تازه هناره می گوید که نامه نزد ملاقادر است. آن سه، ملاقادر را در شرایطی می یابند که مرد قلدر و خشنی او را به اجبار به دنبال خودش میکشد تا مراسم ازدواج او و دختر موردنظرش را انجام دهد. در حالی که پدر دختر با این امر مخالف است. مرد زورگو و قلدر وقتی میرزا را می شناسد، او و پسرانش را نیز به زور با خود می برد تا در مراسم عروسی او بنوازند. اما مجلس عروسی بهم میخورد و نزاعی در میگیرد. در این حال برات با زنی آشنا شده و شیفته اش می شود، اما زن به او توجهی نمی کند. میرزا، برات و عوده نزد ملاقادر میروند که توسط مرد قلدر تا گردن در خاک دفن شده است. ملاقادر از وجود نامه اظهار بی اطلاعی میکند. آن سه نفر، مجدداً به راه می افتند، اما مورد سرقت چند راهزن در لباس ژاندارم قرار میگیرند، در تعقیب سارقین، در کردستان عراق، در یک قهوه خانه، برات موتور خود را میبیند، اما برای پس گرفتن آن به نتیجه ای نمیرسد. آن سه، در پی نشانی ای که قهوه چی از هناره به آنها داده، حرکت می کنند و با معلمی روبرو می شوند. که درکوه به شاگردانش آموزش میدهد. او آنها را با خود به اردوگاه میبرد. در اردوگاه عوده، که خود سیزده فرزند دختر و هفت زن دارد تصمیم میگیرد تا دو نفر از کودکان بی سرپرست را به فرزندی قبول کند. در ادامه سفر میرزا که حالا فقط برات همراه اوست در راه به یک گور دسته جمعی برمیخورند. برات زنی را که عاشق صدایش بوده در آنجا پیدا میکند. پیرمرد به تنهایی به راهش ادامه می دهد. در اردوگاه زنان به او میگویند که دلیل دعوت هناره از او به این جهت بوده که سید، شوهر هناره وصیت کرده است که جنازه اش را میرزا دفن کند. میرزا، سید را دفن می کند و بعد باخبر می شود که هناره شیمیایی شده و صدایش را از دست داده است. از خانواده هناره حالا فقط دخترش سنوره، زنده است. میرزا، سنوره را با خود به ایران می آورد. در این فیلم الله مراد رشتیان با بهمن قبادی, هایده صفییاری, ساعد نیک ذات, فائق محمدی, ارسلان کامکار, علیرضا علویان, سعید محمدی, حسین رشید قامت, شهاب ابراهیمی, روژان حسینی, ایران قبادی همکاری کرده است.