فریبا مرتضوی به عنوان بازیگر در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
همنفس درباره آن است که: بهروز که سابقه بیماری روانی دارد، همراه با خانواده برادرش زندگی میکند. او به طور اتفاقی با زنی به نام شیرین آشنا میشود که از همسرش جدا شده و با دو کودکش زندگی میکند. بین آنها علاقه به وجود میآید و تصمیم به ازدواج میگیرند و قرار میگذارند شیرین بیرون از خانه کار کند و بهروز هم کارهای خانه را انجام دهد. برادر بهروز با این تصور که او گم شده، اطلاعیهای در روزنامه منتشر میکند. با برملاشدن راز بهروز اطرافیان
...آنها در زندگیشان ایجاد مشکل میکنند. از طرفی همسر سابق شیرین با این ادعا که شیرین و بهروز آدمهای خطرناکی هستند مدعی نگه داشتن بچهها میشود و از طرفی هم همسایهها برای آنها ایجاد مزاحمت میکنند. شیرین را از محل کارش اخراج میکنند. شیرین به تدریج تعادل روانیاش به هم میریزد و نهایتاً تصادف میکند و بهروز او را در بیمارستان روانی بستری میکند. از طرفی نیز بهروز همسر شیرین را میبیند که قصد گرفتن بچهها را دارد و با آنها فرار میکند و به منزل برادرش میرود؛ ولی نهایتاً به حکم دادگاه نگهداری بچهها به همسر شیرین واگذار میشود. بهروز که از همه جا ناامید شده به همان آسایشگاهی که همسرش در آن بستری است میرود. دکتر معتمدی رئیس بیمارستان هم قصد کمک به آنها را دارد و آنها را تا حدی به زندگی امیدوار میکند. در پایان به نظر میرسد که بهروز و شیرین از بیمارستان فرار کردهاند و همراه با بچههایش به آسمان پرواز میکنند، اما این یک رویاست و آنها در همان بیمارستان میمانند. در این فیلم فریبا مرتضوی با رویا نونهالی, مهران مدیری, اصغر حیدری, فرهاد شریفی, ناصر آقایی, مریلا زارعی, مهدی فخیم زاده, مرتضی شایسته, مهران ملکوتی, رسول احدی, حمیدرضا قربانی, فردین خلعتبری, افسانه ناصری, مصطفی طاری, انوشیروان فاطمی, متین عزیزپور, آتوسا قلمفرسایی, مرتضی اکبری, مهرداد بلوچیان, علی نیکرفتار, مهران روحانی, رضا غیاثی, منوچهر قدیری, بیتا پرورنده همکاری کرده است.
زن زیادی درباره آن است که: سيما معلم است و همراه با فعاليت هاي جانبي ديگر با همكاري زنان محلي چرخ زندگي را به تنهايي مي چرخاند. شوهرش احمد كار درست و حسابي ندارد و در عوض مدام در حال ولخرجي و عياشي است. روزي احمد به سيما مي گويد كه يكي از دوستانش فوت كرده و او بايد همسرش را به روستاي زادگاهش ببرد. سيما سعي مي كند همراه احمد برود اما احمد نمي پذيرد. تا اين كه وسط راه پليس احمد و صبا را مي گيرد و سيما براي رهاشدن آنها مجبور مي شود ادعا كند كه صبا خواهرزاده اش است. هر سه به مسير ادامه مي دهند تا آنكه جاده به دليل بارندگي بسته مي شود و همه مجبورند در هتلي بين راه، شب را سر كنند. در اين ميان معلوم مي شود رحيم، معلم مدرسه شهر كوچك مجاور، همسرش را كشته. سيما نيمه شب سري به ماشين شان مي زند كه با رحيم مواجه مي شود. چون با او كه زنش را به خاطر خيانت كشته احساس همدلي مي كند او را از دست پليس نجات مي دهد و قول مي دهد كه فردا دوباره سري به او بزند. فردا همراه با احمد و صبا به دنبال رحيم مي آيند و بحثي بين همه شان درمي گيرد كه معلوم مي شود صبا زندگي بسيار سختي داشته و شوهرش او را مي فروخته و او با دزدي و سركيسه كردن مردها روزگار مي گذرانده، احمد به او در مورد سيما دروغ گفته و مي خواسته اغفالش كند. رحيم هم پيش از شنيدن حرف هاي زنش، او و پسرخاله اش را كشته، در حالي كه واقعاً گناهكار نبوده اند. رحيم عصباني مي شود و از احمد مي خواهد او را بكشد. با هم درگير مي شوند و رحيم با اسلحه خودش كشته مي شود. دست آخر سيما و صبا بدون توجه به فريادهاي احمد، با هم دور مي شوند. در این فیلم فریبا مرتضوی با امین حیایی, پارسا پیروزفر, السا فیروز آذر, مریلا زارعی, تهمینه میلانی, محمد نیک بین, اسحاق خانزادی, فرج حیدری, شهرزاد پویا, مهری شیرازی, مسعود بهنام, کیوان مقدم, امیر معینی, الناز فیروز آذر, علی نیکرفتار همکاری کرده است.