حیدر نخعی به عنوان صدا در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
پ مثل پلیکان درباره آن است که: سید علی میرزا اهل طبس در ایام جوانیاش عاشق دختری به نام مریم میشود. اما خانواده سید علی میرزا با وصلت وی با مریم شدیدا مخالفت میکنند و زندگی را برای میرزا، پوچ و بی معنی میکنند. مریم نیز که از میرزا ناامید میشود بر حسب اجبار با مرد دیگری ازدواج میکند و زندگی میرزا را به یاس مطلق مبدل میکند. ادامه زندگی بدون مریم به حدی برای میرزا دردآور و غیر قابل تصور میشود که چاره ای جز جنون نمییابد. میرزا با دلی شکس
...ته جلای شهر و خانواده میکند و چون جغد شومی به مدت ۴۰ سال به تنهایی در ارگ مخروبه شهر طبس ماوا میگزیند. مردم وی را دیوانه میپندارند و دست به آزار و اذیتش میبرند. پس از زلزله شایع شد كه مردم طبس پیکر او را از زیر آوار بیرون آورده اند و در محوطه امامزاده این شهر دفن كرده اند، اما پس از ۲۳ سال و در سال ۱۳۸۱ زمانی كه كارشناسان میراث فرهنگی برای بازسازی و احیای ارگ طبس به آن جا رفتند پیکر او را سالم پیدا كردند. زمانی كه ارگ طبس زیر نظر میراث استان خراسان بود، برای خاكبرداری و یافتن پلان اصلی بنا اقدام شد. در مراحل پایان كار، در یكی از بخش های ارگ، پیکر او را تقریبا سالم، پیدا كردند. پوست بدن، صورت و لباس های او هیچ تغییری نكرده بود. اما به نظر می رسید پیکر از داخل پوسیده باشد، با این حال پیکر را به راحتی بلند كرده و حركت داده شد. صورت او سالم و از روی عكس و فیلم های موجود كاملا قابل شناسایی بود. در این فیلم حیدر نخعی با پرویز کیمیاوی, محمد زرفام, آقا سید علی میرزا, محمد جزایری, فریده عسگری همکاری کرده است.
شارلاتان درباره آن است که: بهرام سال ها پیش همسرش نسرین را موقع زایمان از دست داده و با دخترش نسرین و مادرش زهرا زندگی می كند. او با دو دوستش جواد و حسین وز با جیب بری زندگی می كنند. آنها با دختری به نام نسرین آشنا و در كارخانه ی پدرش ارباب سهراب خان مشغول كار می شوند. جوان شیادی به نام كامبیز، كه درصدد ازدواج با نسرین است، با همكاری خواهرش و دوستانش گاوصندوق كارخانه را به سرقت می برند و بهرام را متهم به سرقت می كنند. سهراب خان بهرام را با پرخاش از خانه و دخترش دور می كند،، تا این كه حسین وز از موضوع سرقت گاوصندوق مطلع می شود و با همكاری بهرام و جواد درصدد به دام انداختن كامبیز و افرادش برمی آیند. سارقان كه مادر و دختر بهرام را گروگان گرفته اند با مداخله ی پلیس به دام می افتند، و سهراب خان با دیدن زهرا اعتراف می كند كه او و بهرام همسر و فرزند گمشده اش هستند و نسرین دختری سرراهی است كه او برای پركردن جای خالی آنها بزرگ كرده است. بهرام با اكراه پدرش را كه متنبه شده می بخشد و همگی زندگی تازه ای را آغاز می كنند. در این فیلم حیدر نخعی با رضا بیک ایمانوردی, شهلا ریاحی, جمشید مهرداد, روبیک منصوری, حسین خواجه امیری, حسین گیل, بیژن محتشم, فرنگیس فروهر, آرشام قهرمانیان, محسن آراسته, روحالله مفیدی, صابر رهبر, فرانک میر قهاری, یدالله شیراندامی, جواد تقدسی, اسماعیل شیرازی, فیروز داداش پور, سودابه, حسین اشراق, ماروتیان, تبریزی, تقی تقدسی, صابر امینی, عشقی, جهانگیر مهربان, همایون مراد همکاری کرده است.
مغول ها درباره آن است که: پرویز، کارگردان تلویزیون، در حال تدارک برنامه ای در معرفی تاریخ سینمای جهان است. او در عین حال می خواهد نخستین فیلم سینمایی اش را بسازد. همسرش مشغول تنظیم رساله ای درباره حمله مغولها به ایران است. پرویز برای نظارت بر شبکه سراسری تلویزیون در زاهدان انتخاب می شود. همسر پرویز، که با این مأموریت مخالف است، قصد دارد همراه او به زاهدان برود. یک شب که پرویز در حال آماده کردن برنامه ای تحت عنوان «تئاتر اپتیک رنولد» است، در عالم رؤیا، مغول های رساله همسرش و موضوع مأموریت او به زاهدان و داستان فیلم سینمایی اش در هم می آمیزند و مغول های رساله همسرش از مسیر تاریخ سینما عبور می کنند. لحظه ای که کارکنان فنی تلویزیون برای اعزام پرویز به زاهدان نزد او می روند، پرویز مردد است سفری را که در ذهن تجربه کرده با سفر خود عملی کند یا نه. در این فیلم حیدر نخعی با فهیمه راستکار, نادر ابراهیمی, بهمن فرمانآرا, پرویز کیمیاوی, ادریس چمنی, درویش عباس, میشل تریر, آقا سید علی میرزا, نصرت سنندجی, فریده گوهری همکاری کرده است.
آرامش در حضور دیگران درباره آن است که: سرهنگ بازنشسته ای که پس از فوت همسرش با معلمه ی جوانی به نام منیژه ازدواج کرده و در شهرستان زندگی می کند. مرغ داری اش را می فروشد و به پایتخت باز می گردد تا در کنار دخترانش ملیحه و مه لقا زندگی کند. دخترها زندگی بی بندوباری دارند. آمنه ، کلفت خانه، می کوشد این را از چشم پدرشان پوشیده نگه دارد. پدر از وضع زندگی دخترها آزرده خاطر است و بیش از پیش به الکل پناه می برد. ملیحه، دختر بزرگتر، که از برخوردهای نامزدش سپانلو به تنگ آمده، با بریدن رگ دست خود خودکشی می کند و مه لقا، که آبستن است، به ازدواجی ناخواسته با علی تن می دهد. سرهنگ دچار جنون می شود و منیژه او را به کمک مسعود و آتشی در آسایشگاه روانی بستری می کند و مراقبت از او را به عهده می گیرد. در این فیلم حیدر نخعی با ثریا قاسمی, ناصر تقوایی, عباس گنجوی, غلامحسین ساعدی, هرمز فرهت, منصور یزدی, مهری مهرنیا, محمدعلی سپانلو, اکبر مشکین, رویا, لیلا بهاران, مسعود اسداللهی, پرتو نوری علا همکاری کرده است.