ایرج کریمی (ایرج کریمی) متولد 1332 در تهران، در رشته مهندسی مکانیک از دانشگاه امیر کبیر تحصیل کرد، اما به دلیل عشق به سینما، کار خود را به عنوان یک منتقد برجسته سینما آغاز کرد. او با مقالات نظری خود در مجله فیلم، جایگاه خود را به عنوان منتقد برجسته سینما در بین دوستداران جوان سینمای ایران تثبیت کرد. کریمی پس از کارگردانی سریالها و فیلمهای تلویزیونی، اولین فیلم بلند خود را در سال 1380 ساخت. سومین فیلم بلند او با نام «باغ کندلوس» (2004) تبدیل به یک فیلم کالت برای نسل جوان شد. وی در سال 2015 درگذ
...شت. ایرج کریمی به عنوان کارگردان در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
نسل جادویی درباره آن است که: چند جوان که وجه مشترک مشابهی با یکدیگر دارند و از قدرت تمرکز فوق العاده ای برخوردارند، متدرجاً یکدیگر را می یابند و گرد «بابك» و «ژاله» جمع می شوند. این دو مدتی است که زندگی مشترکشان دچار مسئله و فاصله شده است. «ژاله» که به تازگی خواهرش «سیما» را از دست داده بسیار سعی می کند تا «شاهرخ» همسر او را که شدیداً وابسته اش بوده به زندگی عادی برگرداند و «بابک» نیز به طرق مختلف سعی می کند گرمای گذشته را به زندگی مشترک خود و ژاله برقرار سازد، اما موفق نیست... یک بار که این جوانان با قدرت های عجیبشان، در یک میهمانی در خانه ی ژاله جمع می شوند، از تجمیع قدرتشان به باوری روحانی و جان پرور می رسند... در این فیلم ایرج کریمی با باران کوثری, هدیه تهرانی, نگار جواهریان, رامبد جوان, شاهرخ فروتنیان, محمود کلاری, جهانگیر کوثری, کوروش تهامی, یدالله نجفی, سپیده عبدالوهاب, مهرداد میرکیانی, الیکا عبدارزاقی, احمد حامد, مجید لیلاجی, کیوان جهان شاهی, ساسان بنی همکاری کرده است.
روابط درباره آن است که: فیلم به داستان یک مهندس ساختمان می پردازد که جهت معالجه مشکلات روانی اش پا به مطب یک روانپزشک می گذارد و در مطب پزشک محبوس می شود و در ادامه مشخص می شود که خود پزشک هم مشکلات پیچیده روحی و روانی دارد و از مهندس محبوس به عنوان سوژه نمایشنامه اش استفاده می نماید. اما... در این فیلم ایرج کریمی با احمد مهرانفر, محمدرضا فروتن, شبنم مقدمی, شاهرخ فروتنیان, سید کمال طباطبایی, بهاره افشاری, امیر معقولی, نگین صدقگویا همکاری کرده است.
از کنار هم میگذریم درباره آن است که: در جاده، سرنشینان چند اتومبیل، بی آنکه شناختی از هم داشته باشند در پی همراهی شمال هستند، ارس، کودکی که بیماری مرگباری دارد همراه پدرش راهی شهرستان لنگرود است. اسدالله، راننده نعش کش، مرده ای را به همراه پسر مرد متوفی به شمال میبرد. اسدالله از کودکی آرزو داشته تا راننده نعش کش شود. او در طول راه برای صاحب عزا که گاهی می گرید، درباره عشق و آرزو و زندگی و مرگ صحبت میکند... ارس در ماشین پدرش نوشته های روی اتومبیل های بیابانی را میخواند... در اتومبیلی دیگر در جاده، یک آرشیتکت میان سال که به تازگی از همسرش جدا شده، همراه دو پسرش راهی شمال است پسر بزرگترش آرزو دارد تا منتقد فیلم شود و پدر که با او مخالف است، سعی دارد او را قانع کند که نقدنویسی راه مناسبی برای گذران زندگی نیست. سپنتا پسر کوچک تر بیخیال از این بحث پدر و برادرش به بازیگوشی مشغول است. او مدام از درس خواندن شانه خالی می کند و تذکرهای پدرش هم در اوبی اثر است.سرنشینان ماشین چهارم ژاله و شیوا هستند، آن دو همسر اول و دوم نقاشی به نام مهران هستند که به تازگی فوت شده است. آنها باهم درباره مرد زندگی شان و رابطه شخصیشان با او صحبت می کنند. ژاله آخرین نامه مهران را که پیش از مرگش برای او پست کرده به شیوا نشان می دهد. اتومبیل آنها پنجر می شود. ارس و پدرش برای کمک به آن سر میرسند. ارس نزد شیوا می ماند و پدرش و ژاله مشغول پنچرگیری می شوند. شیوا که حوصله ی سوال ها و بحث های کودکانه ارس را ندارد نامه مهران را به او می دهد. تا بخواند. ارس که خسته شده به تنهایی به سمت لنگرود میرود و وقتی پدرش میرسد او در اتومبیل نیست. پدر عصبانی می شود و به دنبال ارس می رود در حالی که نامه مهران پیش اوست. ژاله از شیوا که نامه را از دست داده ناراحت می شود. در یک رستوران بین راه، راننده نعش کش برای صرف ناهار، نگه می دارد، کم کم سایر اتومبیل ها هم می رسند. ارس با سپنتا، پسر کوچک آرشیتکت آشنا می شود و در نهایت نامه مهران را پیش او جا می گذارد. مسافران غذایشان را میخورند و راه می افتند که بروند، ژاله از پدر ارس سراغ نامه را میگیرد و ارس میگوید که نامه را جا گذاشته است. سپنتا نامه را به پدرش می دهد و او نامه را میخواند. حوالی غروب، در شهری ساحلی، برادر بزرگ تر سپنتا که از طلاق پدر و مادرش ناراضی ست، به تنهایی به تهران بازمیگردد. پدرش نامه مهران را در صندوق پست می اندازد. و شیوا که در اتومبیل ژاله تنهاست با صدای تصادف اتومبیل ارس و پدرش بیدار می شود. ژاله که شیوا را رها کرده، سوار بر نعش کش اسدالله به سمت تهران بازمیگردد و اسدالله همان حرفهای همیشگی خود را برای او هم تکرار می کند. در این فیلم ایرج کریمی با مهران رجبی, شاهرخ فروتنیان, فریبا کامران, نازنین فراهانی, یدالله نجفی, حسین زندباف, پیمان یزدانیان, کاظم شهبازی, سپنتا سمندریان, مجید صباغ بهروز, محمد حقیقی, شهنام شهابی, مهرداد محتشمی, سید عماد عمادی, ارس هدایی همکاری کرده است.
باغهای کندلوس درباره آن است که: بیژن، علی و سعید، مردان دلزده از زندگی در تهران و هیاهوی زندگی در ابرشهر، سفری را به مقصد یافتن آرامش، به منطقه کندلوس در شمال آغاز میکنند.از همان آغاز سفر، هرسه در مخیله شان به زوج عاشقی می اندیشند که سالها پیش، در آغاز جوانی، آنها را ترک کرده اند، انگیزه این سفر یادآوری خاطره کاوه و آبان زوج عاشقی است که سالها پیش مرده اند و در گورستان گمنامی در همان منطقه دفن شده اند. حالا بیژن و علی و سعید در پی لمس و حس و حالت لطیف خاطرات آن زوج عاشق و سفر پر راز و رمز آن دو هستند، پس گورستان به گورستان به دنبال یافتن گورکاوه و آبان هستند و در عین حال با این سوال میان خود مواجه میشوند که اگر کاوه و آبان زنده مانده بودند عشق شان درگذر این سالها تا چه حد دوام می آورد. وقتی اتومبیل آنها دچار نقص فنی می شود، ناگهان اتومبیل یدک کشی از راه می رسد که راننده اش با چهره ای عجیب، مرتباً حرف هایی از مفهوم جاودانگی عشق و نسبت آن با مرگ میگوید که شنیدنش از زبان یک راننده عامی بعید است.در همراهی این راننده، که به نظر نمی آید زمینی باشد و اندیشیدن به راز جاودانگی عشق، آنها را به نقطه ای می رساند که باور می کنند گاه مرگ می تواند موهبتی باشد تا عشق و فضائل مثبت انسانی را جاودانه کند... در این فیلم ایرج کریمی با محمدرضا فروتن, رضا ناجی, بهناز جعفری, شاهرخ فروتنیان, فریبا کامران, مسعود کرامتی, محمدرضا سکوت, گلاره کیازند, خزر معصومی, مهین نویدی, بابک شعاعی, رضا شیروانی, محمد امیر ناجی, احسان امانی, علیرضا شجاع نوری همکاری کرده است.
چند تار مو درباره آن است که: مادر مهندس پيرزاد در مكالمه ي تلفني با هما متوجه مي شود كه او از همسرش پژمان جدا شده، به هما اطلاع داده مي شود پسرش بهزاد در درگيري هاي دانشجويي دستگير شده و او راه چاره اي را جست و جو مي كند. پژمان به همراه پسرش سپنتا و زني به نام بيتا عازم شمال است. سيما خواهر هما كه كارشناس محيط زيست است در سفر كاري به سر مي برد و مهندس پيرزاد با برادرش به شكار مشغول است. واكنش سيما در قبال دستگيري بهزاد، واداشتن هما به تماس با پژمان است. تماس تلفني ميان هما و پژمان، سفر او را ناتمام مي گذارد و او به همراه بيتا و سپنتا به تهران بازمي گردند. مهندس پيرزاد كه به هما تمايل دارد، سعي مي كند به هر بهانه اعتماد و توجه او را جلب كند، اما واكنش جدي هما و پيش كشيدن موضوع همسر پيرزاد كه در كانادا زندگي مي كند، باعث ختم غائله مي شود. سيما در آستانه ي ازدواج با سعيد قرار دارد و بيش از همه به هما نزديك است. پگاه كه ادعا مي كند دوست و همكلاسي بهزاد است با هما تماس مي گيرد و برايش شعر مي خواند. هما در بحران موجود، با شيرين تماس مي گيرد تا از نفوذ شوهرش براي آزادي بهزاد استفاده كند. شيرين ناگهان خبردار مي شود كه پسرش در يك آرايشگاه دستگير شده، از اين رو با هما تماس مي گيرد و از او مي خواهد كه از طريق مادرش اقدام كند. مادر هما كه او و سيما را طرد كرده، با بي تفاوتي از موضوع مي گذرد و هما كه از نيت مهندس پيرزاد آگاه است، مجبور مي شود از اعتبار او براي آزادي بهزاد استفاده كند. بيتا در اقدامي ناگهاني با هما تلفني صحبت مي كند و با او قرار مي گذارد تا به واسطه ي يكي از آشناهايش زمينه ي آزادي بهزاد را فراهم كند. پيش از اين ديدار، سرنشين ديوانه ي يك موتور سيكلت، گوشي هما را مي ربايد و بيتا را مضروب مي كند. در پايان پژمان كه از رابطه ي هما و بيتا آگاه شده با دوست پزشكش تماس مي گيرد تا به ياري هما بشتابد كه در بيمارستان بستري است. در این فیلم ایرج کریمی با نگار جواهریان, بهناز جعفری, شاهرخ فروتنیان, حمیدرضا پگاه, افسانه چهره آزاد, فریبا کامران, ارشیا شکیبا, مجید مشیری, یدالله نجفی, محمدرضا سکوت, مهرنوش طبیبی, مرضیه برومند, علیمحمد نوروزیان, سحر شهامت همکاری کرده است.
نیمرخها درباره آن است که: مردی به خاطر بیماری در آستانه مرگ قرار گرفته است و در این بین همسر و مادرش در چالشی با هم قرار می گیرند که زندگی همه خانواده را سخت و صعب تر می نماید... در این فیلم ایرج کریمی با هومن سيدی, رویا نونهالی, سحر دولتشاهی, بابک حمیدیان, سیامک کاری نژاد, ایرج شهزادی, امیرحسین رستمی, سام قریبیان, مجید گرجیان, بهاران بنی احمدی, رعنا امینی, شیرین اسماعیلی, علی حضرتی, سید ابراهیم عمادی, میثم مولایی, میشا جودت, شورا کریمی, مریم تختکشیان, پویان جوان, احمد یاوری همکاری کرده است.
ایرج کریمی به عنوان نویسنده در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
سفر جادویی درباره آن است که: دکتر رضا کمالی با تنها فرزندش سینا رفتاری خشونت آمیز دارد. وی این شیوه را جزیی از روش تربیتی خود میداند و شدیداً بر آن اصرار می ورزد. دکتر کمالی دوستی قدیمی را در بیمارستان ملاقات می کند و پس از این ملاقات در منزل او وقایعی غریب اتفاق می افتاد. وقایعی آنچنان غیرمنتظره که در نهایت دکتر را به سفری عجیب و جادویی وامی دارد... در این فیلم ایرج کریمی با اکبر عبدی, آزیتا حاجیان, سعید شیخ زاده, حسین محب اهری, مهدی فخیم زاده, ابوالحسن داوودی, عزیز ساعتی, عبدالله اسکندری, ناصر چشم آذر, حسن حسندوست, امیرحسین قهرایی, فاطمه طاهری, روبیک منصوری, مازیار پرتو, رضا عبدی, شروین شاه محمدلو, فرهنگ مهر پرور, حمیدرضا مرادی, مریم هژیروند, علیمحمد سعیدیان, داوود ملکمحمودی, بابک بادکوبه, فرهاد شریفیان همکاری کرده است.