منوچهر پوراحمد به عنوان بازیگر در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
سیاه بخت درباره آن است که: شهرزاد با تصمیم مادرخوانده اش فرنگیس با جشن با هرمز مخالفت می کند، و با رها کردن ثروتی که پدرش برای او به ارث گذاشته از خانه می گریزد و به فریدون که کافه ای را اداره می کند، پناه می برد. او بچه ای به دنیا می آورد و فریدون به دلیل وابستگی شهرزاد به فرزندش قصد دارد از او سوء استفاده کند. شهرزاد می گریزد و بچه اش را در اتومبیل پولاد می گذارد، که با دوستش حبیب جوشی زندگی می کند. شهرزاد سر راه نادیا قرار می گیرد
... که به عنوان خواننده او را در کافه ی رضا به کار می گمارد. پولاد او را پناه می دهد و فریدون و رضا برای کشاندن پای شهرزاد به کاباره اتومبیل پولاد را می ربایند. پولاد به حبس می افتد و مادر پولاد با شهرزاد بنای ناسازگاری می گذارد و او را از خانه می راند. شهرزاد از نو در کارباره مشغول کار می شود. پولاد با ضمانت شهرزاد آزاد می شود، و او بی آنکه بداند چه کسی ضامنش شده است شهرزاد را خائن می داند. پولاد قصد جان او را دارد؛ اما با کمک حبیب متوجه خطای خود می شود، و شهرزاد را از بدنامی می رهاند. سرانجام، قبل از حضور پلیس رضا، ناغافل، فریدون را از پا درمی آورد. در این فیلم منوچهر پوراحمد با اصغر بانکی, محمد تقی کهنمویی, محمد بانکی, ملیحه نصیری, حسن مصیبی, احمد معینی, گیتی فروهر, سهراب آبگون, ملوسک, مرتضی عقیلی, اکبر جنتی شیرازی, عهدیه بدیعی, محمد گیلانی, عباس کسایی, ناصر محمدی, یوسف خلیل پور, فیروز داداش پور, غلامرضا مجاوری, نادیا, شهناز, جواد نجفی, غلامرضا سرکوب همکاری کرده است.
عنتر و منتر درباره آن است که: سه نفر بزن بهادر لوطی را مضروب می كنند و او در بستر مرگ درباره ی پسرش رضا حرف می زند. رضا در اصفهان در مرغداری كار می كند، و پس از این كه از خبر مرگ پدرش باخبر می شود به خانه ی پدر می رود و عنتری را كه به پدرش تعلق داشته تحویل می گیرد. رضا با دختر فقیری به نام شیرین آشنا می شود كه با خواهر كوچكش مهناز و عمویش صفر زندگی می كند. رضا درمی یابد كه سه نفر بزن بهادر وصیت نامه ی اصلی پدرش را از میرزا گرفته اند و در آن تأكید شده كه در آستر جلیقه ی چیتا نقشه ی گنجی پنهان است. رضا پس از تعقیب و گریز نقشه ی گنج را به دست می آورد. طبق نقشه رضا و گروهی از افراد طماع به بیابان و اتاقكی مخروبه می روند كه جز طناب دار چیزی در آن نیست. همه از محل دور می شوند و رضا برای خلاص شدن از شر ناگواری های زندگی خود را حلق آویز می كند، اما سقف فرو می ریزد و همراه آن چندین بسته ی اسكناس روی سر رضا پخش می شود. در این فیلم منوچهر پوراحمد با رضا بیک ایمانوردی, احمد احمدپور, روبیک منصوری, اکبر اصفهانی, منوچهر اسماعیلی, محمد تقی شکرایی, فرهاد خوشبخت, علی میری, کمال مطیعی, امیر شروان, جعفر پورهاشمی, محمد عبدی, احمد نجیب زاده, عهدیه بدیعی, گیتی بهشتی, فریبا خاتمی, رامش, نادیا, گالوست گورکیان, علی بانکی, مریم, آمنه, ایرج فرحبخش همکاری کرده است.
نقص فنی درباره آن است که: محمودخواهان فرزند است؛ اما همسرش ژیلا به خواست شوهر به منظور حفظ زیبایی، تن در نمی دهد. محمود همسرش را مجاب می کند که داشتن فرزند حلاوت زندگی است و هیچ لطمه ای به زیبایی او وارد نخواهد ساخت. محمود بر اثر ضربه ای که در خانه ی پدر همسرش بر سرش وارد می آید عقیم می شود. جمشید، پسر خاله ی ژیلا، که درصدد اغفال ژیلاست، میانه ی زن و شوهر را شکراب می کند، تا این که محمود و ژیلا آشتی می کنند و محمود، که زندگی را تباه شده می بیند، با وساطت دوستی برای معالجه به فرانسه می رود و چندی بعد بدون نتیجه باز می گردد. روزی به محمود خبر می دهند که همسرش ربوده شده و او بایستی مبلغ هنگفتی در ازای آزادی اش بپردازد. محمود با ربایندگان همسرش درگیر می شود و بر اثر ضربه ای که بر سرش وارد می آید سلامت خود را باز می یابد. او سرانجام درمی یابد که ماجرای گروگان گیری همسرش ساختگی بوده است. در این فیلم منوچهر پوراحمد با ناصر گیتی جاه, روبیک منصوری, اسفندیار ماوندادی, اصغر سمسار زاده, عزت الله مقبلی, سرور رجایی, ژاله کریمی, رضا حاجیان, نصرت الله وحدت, علی پروانه, سعید حبشی, بهرام مولایی, علی بانکی, شیوا, طاطایی همکاری کرده است.
در آخرین لحظه درباره آن است که: فرهاد (منوچهر وثوق) و طاهر (رضا بیک ایمانوردی) دو دوست و شریک هستند که کاباره ای را اداره می کنند. فرهاد در سفر به شمال با نازی (افروز) آشنا و به او علاقه مند می شود. نازی صدای گرمی دارد و محمود (منوچهر پوراحمد)، که کاباره دار رقیب فرهاد و طاهر است، می کوشد نازی را در کاباره ی خود استخدام کند. فرهاد برای استخدام چند خواننده به اروپا می رود و در آنجا بر اثر تصادف یک دست خود را از دست می دهد. فرهاد که می داند نازی او را نخواهد پذیرفت مدتی در اروپا می ماند تا شاید نازی را فراموش کند. نازی که خبری از فرهاد ندارد در کاباره ی محمود مشغول به کار می شود؛ اما در لحظه ای که محمود قصد اغفال او را دارد طاهر سر می رسد و از او حمایت می کند. نازی که از شراکت و دوستی طاهر و فرهاد بی خبر است در کاباره ی طاهر مشغول کار می شود. طاهر به تدریج به نازی علاقه مند می شود، ونازی اعلام می کند که کماکان فرهاد را دوست دارد. طاهر فرهاد را می یابد و نزد نازی می برد. نازی برای آنکه ثابت کند از افراد معلول نفرت ندارد مصمم است دست خود را با تبر قطع کند؛ اما طاهر در آخرین لحظه سر می رسد و او را از این کار باز می دارد. در این فیلم منوچهر پوراحمد با حمیده خیر آبادی, نعمتالله گرجی, رضا بیک ایمانوردی, مهری ودادیان, مسعود ولدبیگی, روبیک منصوری, غلامحسین بهمنیار, ذبیح الله ذبیح پور, نریمان شیری فرد, منوچهر وثوق, کوپال مشکات, حمید مجتهدی, نعمت الله رفیعی, احمد نجیب زاده, فرهاد حمیدی, عهدیه بدیعی, حسین بدیعی, علی دهقان, ناصر محمدی, افروز, طاووس, جلال موسوی همکاری کرده است.
شوهر کرایه ای درباره آن است که: جواد، كه قهوه خانه اي در مسير تهران ـ اهواز دارد، همسرش را از دست داده و مادرش اصرار مي ورزد كه او با دختر خاله اش سهيلا ازدواج كند، دختري به نام هنگامه ، كه در اهواز اغفال شده، از ترس خانواده همراه جوان شيادي به نام سعيد، كه به او قول ازدواج داده، به تهران مي گريزد. سعيد قصد دارد او را به كار در كاباره وادار سازد. به همين دليل هنگامه از چنگ او مي گريزد و در قهوه خانه بين راه با جواد مواجه مي شود، و از او كمك مي خواهد. هنگامه از جواد تقاضا مي كند كه نزد خانواده اش خود را همسر او معرفي كند. جواد با ساده دلي مي پذيرد؛ اما والدين هنگامه جار و جنجال به راه مي اندازند. پدر هنگامه، كه به تدريج جواد را به عنوان شوهر دخترش پذيرفته، به رفتار آن دو شك مي كند و هنگامه را از خودش مي راند. هنگامه از وضعي كه برايش به وجود آمده تصميم به خودكشي مي گيرد؛ اما جواد او را نجات داده و به عقد خود در مي آورد. در این فیلم منوچهر پوراحمد با حسین شهاب, روبیک منصوری, اصغر سمسار زاده, ذبیح الله ذبیح پور, علی زاهدی, مجید شهباز, ملیحه نصیری, سرور رجایی, ژاله کریمی, فرهاد حمیدی, عهدیه بدیعی, یدالله شیراندامی, آرمان, نصرت الله وحدت, همایون خرم, عزیزالله رفیعی, محمدرضا کوفرد, علی بانکی, ساغر, پرویز همکاری کرده است.
هیاهو درباره آن است که: امیر دانشجوی رشتهٔ فلسفه از شلوغی و ازدحام شهر بزرگ میگریزد تا برای چند صباحی به روستا نزد پدر و مادرش برود. او تصمیم دارد به نوجوانان روستا سواد بیاموزد؛ اما آدمهایی سر راه او قرار میگیرند که در روستا ویلا دارند و با روشهای او مخالفند. امیر با ترانه آشنا میشود که از خانواده ای مرفه است و با مادرش زندگی میکند. آن دو به هم علاقهمند میشوند؛ اما نیک تاج، مادر ترانه، نیز میکوشد نظر امیر را به خود جلب کند. به این ترتیب روابط امیر و ترانه مغشوش میشود. جوانی که با نیک تاج روابطی دارد در جنگل از ترانه هتک حیثیت میکند و خود به دست امیر کشته میشود. ترانه خود را حلق آویز میکند و امیر که در پی نزاع با مرد جوان زخم برداشته در تصادف با اتومبیل از پا در میآید. در این فیلم منوچهر پوراحمد با بابک بیات, احمد احمدپور, روبیک منصوری, ذبیح الله ذبیح پور, ملیحه نصیری, فریده بیات, محمد صفار, بهروز بهنژاد, سپیده, نصرت الله وحدت, ابراهیم حامدی, پطروس پالیان, علی بانکی, شهناز, مهران همکاری کرده است.
عاصی درباره آن است که: زمان تسلط انگلیسیهاست. "عبدالله" به چرم وطنپرستی و قیام علیه ستمگریهای آشکار عمال انگلیسی گرفتار و محکوم به اعدام میشود. اما وطنپرستان دیگر عبدالله را میرهانند و او به همراه یارانش اقدامی همهجانبه را علیه اجنبیها تا مرحلهی پیروزی دنبال میکند. در این فیلم منوچهر پوراحمد با کاظم افرندنیا, پوری بنایی, ولیالله خاکدان, مسعود ولدبیگی, ناصر ملک مطیعی, رفیع مددکار, عباس ناظری نیک, رضا صفاییپور, محمود پیراسته, جلال مهربان, منوچهر وثوق, سعید مطلبی, مصطفی عالمیان, عهدیه بدیعی, حسین بدیعی, زهره قهرمانی, رضا شیبانی, زانیچ, نوروزعلی خوشبخت, چنگیز, شیوا همکاری کرده است.
سایر فیلم ها عبارتند از:
حریص, فرار از بهشت, بی حجاب, تنهایی