اوانس اوهانیان متولد 1896 فیلمساز، مخترع، دکتر و دانشمند با مدرک دکترای پزشکی، فیلم، علم و زبان بود. او اولین مدرسه سینمایی تاریخ ایران را تأسیس کرد. اولین فیلم او با نام ابی و ربیع (1930) اولین فیلم بلند سینمای ایران بود. اوهانیان در سینما آکادمی مسکو در رشته سینما تحصیل کرد. اوهانیان پس از شکست در دومین فیلمش نتوانست هیچ پشتوانه ای برای فعالیت های بعدی پیدا کند. ایران را به مقصد هند ترک کرد و در کلکته به تحصیلات خود ادامه داد. سپس در سال 1947 به ایران بازگشت و هفت سال بعد در آنجا درگذشت. اوانس
... اوهانیان به عنوان کارگردان در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
حاجی آقا آکتور سینما درباره آن است که: رژیسور [کارگردانِ سینما] ، درحالیکه بهدنبالِ داستانی برای فیلمِ خود میگردد، با این پیشنهاد روبهرو میشود که از حاجی آقا (حبیبالله مراد) ــ که شخص متمکن و متلونالمزاجی است و با سینما و نمایش مخالف است ــ بهطور مخفیانه فیلم بگیرد. داماد (عباس طاهباز)، نوکر (عباسقلی عدالت پور) و دختر حاجی آقا (آسیا قسطانیان) تمهیدها و اسباب کار را فراهم میآورند. حاجی آقا در پی مفقودشدن ساعت بغلی خود به نوکرش پوری بدگمان میشود و در خیابانهای شهر، همراه دامادش پرویز، به تعقیب او میپردازد. حاجی آقا ابتدا گذرش به مطب مسیو آبی دندانساز (غلامعلی سهرابی) میافتد و سپس با مرتاض (اوانس اوگانیانس) روبهرو میشود که ادعا میکند میتواند ساعت حاجی را پیدا کند. او عملیاتی مثل ظاهرکردن روح دختر و دامادش را در حضور حاجی انجام میدهد. رژیسور از همهی این ماجراها فیلم میگیرد و حاجی آقا پس از تماشای آن به سینما بهعنوان یکی از وسایل تربیت و تهذیب اخلاق عمومی اعتقاد میآورد. در این فیلم اوانس اوهانیان با حبیب اله مراد, مقدس زاده فروزین, آسيا قسطانيان, زما اوهانیان, عباسقلی عدالت پور, غلامعلی سهرابی فر, پائولو پوتومکین, ابراهیم مرادی همکاری کرده است.
آبی و رابی درباره آن است که: «پدرام آرام» وکیل پایه یک دادگستری، به جهت اختلاف با همسرش که سودای زندگی در خارج را دارد، از او جدا شده و با دختر شش ساله اش « تکتا» زندگی می کند... «پدرام» بسیار شلخته، حواس پرت و نامنظم است ضمن اینکه همواره روزهای دوشنبه و سه شنبه را اشتباه می گیرد، امّا در مقابل خصوصیت هایی هم دارد که او را دوست داشتنی می سازد. پدرام به شدت مهربان، صادق و رابطه ای خوب و شیرین با بچه ها، بخصوص دخترش «تکتا» دارد و شگردی که در آن تبحر دارد پرتاب توپ به شکل غیرمستقیم، از طریق اصابت به چند نقطه به هدف است... تکتا دخترش، عاشق عروسک است و عروسک های زیادی هم دارد، عروسک های درجه یک فرنگی که مادرش برایش می فرستد و عروسک های درجه سه ایرانی که پدرش در شهر بازی در غرفه های پرتاب توپ برنده می شود! یکی از روزها، پدرام و دخترش، با همسایه های جدید خود آشنا می شوند. «گلشید زمانی» و پسر شش ساله اش «مانی» که موقتاً ساکن آپارتمان طبقه بالای آن هاا شده اند... «گلشید» همسرش را چند سال پیش از این در سانحه ای از دست داده و حالا قصد دارد با فروختن آنچه که دارد، به همراه پسرش به آلمان مهاجرت کند... پدرام آرام با دیدن گلشید زمانی به او علاقه مند می شود اما از آنجا که بسیار خجالتی است هرگز قادر به ابراز احساس خود به او نمی شود! اما بچه ها، تکتا و مانی به سرعت با هم جور و دوست می شوند و به خاطر این دوستی، پدرام نیز به گلشید نزدیک می شود و ظاهراً همه چیز قرار است مرتب شود که خواستگاری کلاهبردار برای گلشید پیدا می شود، این خواستگار با همدستانش به دنبال گنجی است که براساس شایعه شکل گرفته، نزد گلشید است... خواستگار وقتی که همه تلاش هایش به نتیجه نمی رسد «مانی» و «تکتا» را گروگان می گیرد تا گلشید گنج را تسلیم آنها کند... پدرام و گلشید با اطلاعاتی که از محل اختفای بچه ها به دست می آورند، به آنجا که انبار بزرگ سیب است می روند و نبردی ماتریکسی بین گلشید و مادر دروغین خواستگار قلابی شکل می گیرد و پدرام هم با استفاده از سیب ها و استعانت از شگردش، خواستگار و راننده و خدمتکار قلابی را از پای در می آورد... همه چیز رو به راه می شود. امروز سه شنبه است اما مطابق سنوات گذشته، پدرام فکر می کند که دوشنبه است. به همین جهت فرصت چندانی برای او باقی نمانده است چرا که قرار است «گلشید» و «مانی» به آلمان پرواز کنند. بنا می شود تا « پدرام» زمان خداحافظی با آنها، به اصرار بچه ها از گلشید خواستگاری کرده و مانع رفتن شان شود. اما خجالتی بودن وی، باز هم از این امر جلوگیری می کند، اما نهایتاً تصمیم جدی می گیرد و در فرودگاه براین خصوصیت خود فائق آمده و از گلشید خواستگاری کرده و مانع سفرشان می شود. در این فیلم اوانس اوهانیان با محمد علی ضرابی, غلامعلی سهرابی فر, محمدعلی قطبی, خان بابا خان معتضدی, ساکو لیزده همکاری کرده است.