یک فیلمساز مشهور بین المللی که از دوران جوانی از فیلم الهام گرفته است. او ( سمیرا مخملباف ) متولد 1359 در تهران، دختر محسن مخملباف است. پدرش الهام بخش اشتیاق او به سینما بود. او علاقه خود را با ترک تحصیل و پیوستن به خانه فیلم مخملباف دنبال کرد و سال ها در آنجا ماند. اولین فیلم او سیب (1998) به رسمیت شناخته شد که هر فیلمساز جوانی از آن لذت می برد. دومین فیلم بلند مکالمباف تخته سیاه (2000) برنده جایزه هیئت داوران جشنواره فیلم کن شد. مخملباف با تکیه بر شایستگی های خود، قرار است در سال های آینده فیل
...م های بزرگ تری ارائه دهد. سمیرا مخملباف به عنوان بازیگر در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
بایسیکل ران درباره آن است که: نسیم، مهاجر افغانی به دنبال نیاز شدید مالی و بیماری همسرش در یک شرط بندی جنون آمیز شرکت می کند. او باید یک هفته به طور مداوم روی دوچرخه در حال حرکت به مسابقه ادامه دهد. عده ای که ماجرا را دنبال می کنند و در این شرط بندی شرکت دارند. پسر کوچک نسیم سعی می کند در تلاش پدر برای کسب پیروزی، او را همراهی کند. در این فیلم سمیرا مخملباف با محسن مخملباف, محرم زینالزاده, عزیز ساعتی, عبدالله اسکندری, علیرضا زریندست, مجید انتظامی, مهشید افشارزاده, مجید اسکندری, فرهاد ارجمندی, محمدرضا ملکی, فیروز کیانی, شهناز باباییان, منصور فرنیا, اسماعیل سلطانیان, حسین حسینی فشمی, حسین حجار همکاری کرده است.
سمیرا مخملباف به عنوان کارگردان در برخی فیلمها مشارکت کرده است:
سیب درباره آن است که: همسايه هاي يك خانواده چهار نفري به سرپرستي پيرمردي به نام ملا، طي طوماري به سازمان بهزيستي خبر مي دهند كه ملا يازده سال است معصومه و زهرا، دو دختر نوجوانش را در خانه زنداني كرده است. سازمان بهزيستي ملا و همسر نابينايش را به همراه دخترها با خود مي برد، و از پدر و مادر تعهد مي گيرد كه از اين پس دخترانشان را زنداني نكنند. بچه ها با والدينشان به خانه برمي گردند؛ اما ملا كه از شكايت و گزارش و عكس يكي از روزنامه ها به شدت عصباني است، همچنان به معصومه و زهرا اجازه نمي دهد از منزل خارج شوند. خانم محمدي، مددكار سازمان بهزيستي كه ادامه وضعيت پيشين را بر خانه حكمفرما مي بيند، اين بار ملا را كه معتقد است طبق سنت هاي قديمي آفتاب نبايد روي دختر را ببيند، در خانه زنداني مي كند و دو دختر را به داخل كوچه مي فرستد. خانم محمدي يك اره آهن بر از همسايه ها قرض مي گيرد و به ملا مي دهد تا خود بعد از بريدن ميله هاي آهني در خانه، به حياط راه پيدا كند. دخترها در كوچه با يك بستني فروش نوجوان و يك بز برخورد مي كند و پس از آن با پسر خردسال همسايه ـ كه سرگرمي اش آويزان كردن يك سيب بسته به نخ از تراس طبقه اول خانه شان به داخل كوچه است ـ آشنا مي شوند. پسربچه از ملا براي خريد سيب پول مي گيرد و دخترها از مغازه ميوه فروشي سيب مي خرند. معصومه و زهرا در محله به دو دختر ديگر برمي خورند كه در حال بازي كردن در خيابان هستند، و با آنها همراه مي شوند. چهار دختر پس از مراجعه به يك دوره گرد ساعت فروش به خانه ملا برمي گردند تا از او براي خريدن ساعت پول بگيرند. اما پدر خانواده پشت ميله ها گرفتار است و عصبي و خسته با خانم محمدي مشغول جر و بحث است. به پيشنهاد خانم محمدي، زهرا پس از تلاش فراوان موفق مي شود كليد را داخل قفل در بچرخاند و پدر را آزاد كند. ملا دست دو دخترش را مي گيرد و با همديگر از خانه بيرون مي روند. مادر پير و نابيناي خانواده نيز در حالي كه به دنبال ديگر اعضاي خانواده مي گردد، وارد كوچه مي شود و با سيب آويزان پسربچه همسايه از تراس طبقه اول برخورد مي كند. در این فیلم سمیرا مخملباف با محسن مخملباف, محمد احمدی, بهروز شهامت, ابراهیم غفوری, مجید انتظامی, ایرج سرباز, معصومه نادری, زهرا نادری, قربان علی نادری, عزیزه محمدی, زهرا ساغری ساز همکاری کرده است.
تخته سیاه درباره آن است که: چند آموزگار، که بر پشت خود تخته سیاه دارند، در راه های کوهستانی کردستان، در نزدیکی مرز عراق، به دنبال کسانی هستند که بخواهند درس بخوانند، اما کسی پیدا نمی شود که مایل به این کار باشد. بعداً با به گوش رسیدن صدای هلی کوپتر، گروه پراکنده شده و از جمع، سعید و ریبوا، همچنان به راه و قصدشان ادامه می دهند اما تلاش آن دو و تأکیدشان برداشتن سواد، برای بچه هایی که از آن سوی مرز، جنس قاچاق حمل می کنند و جمعی از پیرمردان که به دنبال یافتن مرز هستند، بی حاصل است. اما سعید با گروه پیرمردان می ماند. بین آنها زن جوانی به نام حلاله با کودک خردسالش است که سعید با او ازدواج کرده و تخته رش (تخته سیاه) خود را مهر او قرار میدهد. اما تلاش های سعید برای باسواد کردن او نیز فایده ای ندارد. سعید سرانجام آنها را به نزدیکی مرز می رساند و بعد از این که حلاله را طلاق می دهد، ایشان را ترک می کند. اما تخته سیاهش همچنان نزد حلاله می ماند. در این فیلم سمیرا مخملباف با بهناز جعفری, بهمن قبادی, محسن مخملباف, محمد احمدی, بهروز شهامت, محمدرضا درویشی, ابراهیم غفوری, اکبر مشکینی, سعید محمدی, شوزو ایچیاما, مارکو مولر, عباس سقری, محمد کریم رحمتی, رفعت مرادی, مایاس رستمی, سامان اخباری, احمد بهرامی, کریم مرادی, حسن محمدی, رسول محمدی, سمیه ویسی, محمد مرادی همکاری کرده است.
پنج عصر درباره آن است که: دختر جوانی به نام نقره در کابل، همه روزه به بهانه شرکت در کلاس های مذهبی با رنگ و بوی طالبانی، از حاشیه به مرکز شهر می آید و مخفیانه از در پشتی کلاس، بعد از تغییر دادن ظاهرش و پوشیدن کفش های پاشنه بلند سفید به مدرسه میرود.نقره در مدرسه، در بحث تحول تازه جامعه افغانستان و آزادی زنان، علاقمندی خود را به این که رئیس جمهور افغانستان باشد ابراز می کند و بعد با جدیت، فعالیت هایی در این زمینه را به عنوان یک تکلیف مدرسه پیگیر می شود و در حالی که مهاجران افغانی در حال بازگشت از پاکستان هستند تنها شاعر که علاقمند او شده نقش او را به عنوان رئیس جمهور جدی میگیرد و بقیه آدم های اطراف او که اسیر سنت های مردسالاری هستند، هیچ توجهی به نظراتش ندارند. سرانجام نقره به همراه خانواده از کابل شهر به اصطلاح کفرزاده به قول پدر، خارج و به سمت آرمان شهر دل خواهشان مهاجرت میکنند. درحالی که هیچ نشانی از آن ندارند، اما فعلاً تا می توانند از کابل دور میشوند... در این فیلم سمیرا مخملباف با محسن مخملباف, حسین مهدوی, فرخ فدایی, بهروز شهامت, محمدرضا درویشی, ابراهیم غفوری, سیامک علاقه بند, ژان لابادی, وینسنت ماراوال, عاقله رضایی, عبدالغنی یوسفرضی, راضی محبی, مرضیه امیری همکاری کرده است.
اسب دوپا درباره آن است که: پسری فقیر برای پیدا کردن شغل باید در مسابقهای با بچههای فقیر دیگر شرکت کند. هرکدام از بچهها بهتر بتواند بچهای که پاهایش را در جنگ از دست دادهاست را برای رفتن به مدرسه کول بگیرد، برنده است. مسابقه آغاز میشود و سرانجام پسر فقیر برنده میشود. پسر در مقابل دریافت ۱ دلار دستمزد روزانه، هر روز پسر بیپا را مانند اسب به کول میکشد و با خود به مدرسه میبرد و میآورد. وقتی که او را بر کول خود دارد با خرها و اسبهایی که در کوچه رفت و آمد میکنند، مسابقه میدهد. او را در خانه به حمام میبرد و بر تاب سوار میکند اما پسر بیپا از او ناراضی است، چون آنطور که او میخواهد هنوز برایش اسب نشدهاست. در این فیلم سمیرا مخملباف با محسن مخملباف, حسین مهدوی, حورا ملکی, اکبر مشکینی, فرزاد جودت, تولیبون شاخیدی, مهرداد ذوالنور, ضیاء میرزا محمد, هارون احد, گل قوتای کریمی, خوجه نادر, یاسین طویلدار همکاری کرده است.
لذت دیوانگی درباره آن است که: سمیرا مخملباف برای ساختن فیلم پنج عصر به کابل میرود و در کوچه و خیابان در پی بازیگر میگردد امّا در شهر هیچ کس حاضر نیست در فیلم بازی کند، همه از هم می ترسند و ملای شهر هم از مردم میترسد، مردم هنوز، نگران بازگشت طالبان هستند.دوربین حنا نشان میدهد که ترس چه گونه افغانها را اسیر خود کرده است، مردان ترسیده و زنان در خفا پنهان شده افغانی در محیط نکبت زده و لبالب از فقر افغانستان، که از ایستادن در برابر دوربین وحشت دارند... در این فیلم سمیرا مخملباف با حنا مخملباف, مرضیه مشکینی, محسن مخملباف, مستانه مهاجر, محمدرضا درویشی, راضی محبی, بیبیگل آصف, سیما آصف, عاقله فرهمند همکاری کرده است.
یازده سپتامبر درباره آن است که: در این فیلم روابط انسانی یک بانوی معلم و دانش آموزان وی در اردوگاههای افغانی در مرز افغانستان با ایران به نمایش درآمده است.
سایر فیلم ها عبارتند از:
هنرپیشه