رضا که برای گذران زندگی مسافرکشی می کند، یک روز، سیاوش دوست و همکلاس دبیرستانش را سوار می کند، بعد از مدتی که خاطرات نوجوانی را مرور می کنند، به
... یاد آن روزها تصمیم می گیرند تا برای تفریح به شمال بروند. در جاده چالوس دختری (رویا) را سوار اتومبیل خود میکنند که هیچ از او نمیدانند. رویا پس از یک مشاجره خونین خانوادگی و ارتکاب قتل، از خانه گریخته است، آن دو تلاش می کنند تا با رویا دوست شوند، امّا رفتار سرد دختر که موهایش را هم از ته تراشیده، آن دو را عصبی و ناامید میکند. آنها به ویلایی خالی که متعلق به یکی از اقوام سیاوش است می روند، رویا، دور از چشم پسرها، به قصد خودکشی، تعداد زیادی قرص می خورد و آنچنان به خواب عمیقی فرو می رود که پسرها تصور می کنند او مرده است، پس تصمیم به دفن او در گوشه ای از ویلا میگیرند، اما وقتی می خواهند تصمیم خود را عملی کنند متوجه می شوند که او زنده است، پس او را به بیمارستان می رسانند و رضا خود را برادر دختر معرفی میکند. اما در بیمارستان، رویا زمانی که به هوش می آید، از بیمارستان فرار میکند. رضا و سیاوش هم پس از فرار رویا، با تمهیدی بیمارستان را ترک میکنند اما بار دیگر رویا را در جاده می بینند. این بار، رویا واقعیت زندگی خود را برای رضا و سیاوش میگوید، خستگی ماجراهای آن روز، نقل رویدادهای تلخ و ناگوار زندگی رویا چنان دو جوان را خسته و مکدر و افسرده میکند که در ویلا در فاصله کوتاهی به خواب می روند اما فردای آن روز وقتی از خواب بیدار می شوند اثری از رویا نمی بینند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
رضا که برای گذران زندگی مسافرکشی می کند، یک روز، سیاوش دوست و همکلاس دبیرستانش را سوار می کند، بعد از مدتی که خاطرات نوجوانی را مرور می کنند، به یاد آن روزها تصمیم می گیرند تا برای تفریح به شمال بروند. در جاده چالوس دختری (رویا) را سوار اتومبیل خود میکنند که هیچ از او نمیدانند. رویا پس از یک مشاجره خونین خانوادگی و ارتکاب قتل، از خانه گریخته است، آن دو تلاش می کنند تا با رویا دوست شوند، امّا رفتار سرد دختر که موهایش را هم از ته تراشیده، آن دو را عصبی و ناامید میکند. آنها به ویلایی خالی که متعلق به یکی از اقوام سیاوش است می روند، رویا، دور از چشم پسرها، به قصد خودکشی، تعداد زیادی قرص می خورد و آنچنان به خواب عمیقی فرو می رود که پسرها تصور می کنند او مرده است، پس تصمیم به دفن او در گوشه ای از ویلا میگیرند، اما وقتی می خواهند تصمیم خود را عملی کنند متوجه می شوند که او زنده است، پس او را به بیمارستان می رسانند و رضا خود را برادر دختر معرفی میکند. اما در بیمارستان، رویا زمانی که به هوش می آید، از بیمارستان فرار میکند. رضا و سیاوش هم پس از فرار رویا، با تمهیدی بیمارستان را ترک میکنند اما بار دیگر رویا را در جاده می بینند. این بار، رویا واقعیت زندگی خود را برای رضا و سیاوش میگوید، خستگی ماجراهای آن روز، نقل رویدادهای تلخ و ناگوار زندگی رویا چنان دو جوان را خسته و مکدر و افسرده میکند که در ویلا در فاصله کوتاهی به خواب می روند اما فردای آن روز وقتی از خواب بیدار می شوند اثری از رویا نمی بینند.