اکبر متهم است که دو سال پیش دختری را کشته است و از آن پس، به مدت دو سال در کانون اصلاح و تربیت شهر زیبا، زندانی شده است تا به سن قصاص برسد. اعلا
... دوست اکبر، برای کمک به او، به اتفاق خواهر اکبر به نام فیروزه به سراغ شاکی پرونده، ابوالقاسم (پدر مقتول) می روند. ابوالقاسم وقتی پیگیری فراوان آنها را می بیند، به دادگاه أطلاع می دهد تا اجرای حکم را جلو بیندازند. اما به او میگویند باید منتظر فرارسیدن زمان مقرر باشد و قبلاً نیز پول دیه را هم باید آماده کند. ابوالقاسم که توانایی پرداخت پول را ندارد سعی می کند این مبلغ را از صندوق بیت المال تهیه کند اما کسی حاضر به امضای ورقه استشهاد نیست.در این فاصله بین فیروزه که مدتی است از همسر معتادش جدا شده و اعلا علاقه ای به وجود می آید. همسر ابوالقاسم مایلست تا به جای قصاص اکبر، پول دیه را بگیرد و خرج مداوای دختر معلولش کند و به همین جهت مرتباً به ابوالقاسم اصرار می کند تا رضایت بدهد. اما أبوالقاسم مخالف این امر است و حتی برای انجام قصاص و تأمین پول دیه، تصمیم میگیرد تا خانه اش را بفروشد، اما در اجرای این تصمیم خود نیز موفق نمی شود. ابوالقاسم، سرانجام حاضر به رضایت می شود، اما حالا فیروزه، توانایی تهیه مبلغ دیه را ندارد. همسر ابوالقاسم به این نتیجه میرسد در صورتی که اعلا با دخترش ازدواج کند، او از گرفتن پول دیه صرف نظر خواهد کرد. اعلا که راههای مختلف را برای تأمین مبلغ دیه پیگیری و ناموفق مانده، وقتی از قصد خانواده أبوالقاسم آگاه میشود، اخذ تصمیم نهایی را به عهده فیروزه میگذارد. فیروزه تظاهر می کند که به اعلا علاقه ای ندارد و اصرار مددکار کانون اصلاح و تربیت شهر زیبا نیز برای منصرف کردن ابوالقاسم به نتیجه ای نمیرسد. وقتی اعلا نزد فیروزه بازمیگردد، فیروزه در را به روی او باز نمی کند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
اکبر متهم است که دو سال پیش دختری را کشته است و از آن پس، به مدت دو سال در کانون اصلاح و تربیت شهر زیبا، زندانی شده است تا به سن قصاص برسد. اعلا دوست اکبر، برای کمک به او، به اتفاق خواهر اکبر به نام فیروزه به سراغ شاکی پرونده، ابوالقاسم (پدر مقتول) می روند. ابوالقاسم وقتی پیگیری فراوان آنها را می بیند، به دادگاه أطلاع می دهد تا اجرای حکم را جلو بیندازند. اما به او میگویند باید منتظر فرارسیدن زمان مقرر باشد و قبلاً نیز پول دیه را هم باید آماده کند. ابوالقاسم که توانایی پرداخت پول را ندارد سعی می کند این مبلغ را از صندوق بیت المال تهیه کند اما کسی حاضر به امضای ورقه استشهاد نیست.در این فاصله بین فیروزه که مدتی است از همسر معتادش جدا شده و اعلا علاقه ای به وجود می آید. همسر ابوالقاسم مایلست تا به جای قصاص اکبر، پول دیه را بگیرد و خرج مداوای دختر معلولش کند و به همین جهت مرتباً به ابوالقاسم اصرار می کند تا رضایت بدهد. اما أبوالقاسم مخالف این امر است و حتی برای انجام قصاص و تأمین پول دیه، تصمیم میگیرد تا خانه اش را بفروشد، اما در اجرای این تصمیم خود نیز موفق نمی شود. ابوالقاسم، سرانجام حاضر به رضایت می شود، اما حالا فیروزه، توانایی تهیه مبلغ دیه را ندارد. همسر ابوالقاسم به این نتیجه میرسد در صورتی که اعلا با دخترش ازدواج کند، او از گرفتن پول دیه صرف نظر خواهد کرد. اعلا که راههای مختلف را برای تأمین مبلغ دیه پیگیری و ناموفق مانده، وقتی از قصد خانواده أبوالقاسم آگاه میشود، اخذ تصمیم نهایی را به عهده فیروزه میگذارد. فیروزه تظاهر می کند که به اعلا علاقه ای ندارد و اصرار مددکار کانون اصلاح و تربیت شهر زیبا نیز برای منصرف کردن ابوالقاسم به نتیجه ای نمیرسد. وقتی اعلا نزد فیروزه بازمیگردد، فیروزه در را به روی او باز نمی کند.