مرد جوان تنهایی (پرویز فنی زاده) در اتاقش روی جلد قلمدان نقاشی میکند. عمویش وارد اتاق او میشود. وقتی مرد جوان میخواهد برای عمویش شراب
... بیاورد از پنجره اتاق زنی (نوین قیاسی) را زیر سایه درخت میبیند که کنار پیرمردی ایستادهاست. مرد جوان از آن پس هر غروب در دشت و بیابان سر در پی زن میگذارد، بی آن که او را بیابد، شبی زن به خانه مرد جوان میرود و روی تخت او دراز میکشد. همین که مرد به زن نزدیک میشود میبیند که او مرده است. مرد جسد زن را قطعه قطعه میکند و در چمدانی میگذارد و به کمک مردی که درشکه نعشکش دارد به خارج شهر میبرد. مرد نعشکش وقتی مشغول حفر کردن زمین برای مدفون ساختن جسد است کوزهای قدیمی مییابد. پیرمرد، مرد جوان را به خانهاش میرساند و کوزه را به او میدهد. از آن پس مرد جوان آشفته حال میشود. او به عبادتگاه مراکشیها میرود و سپس در پاریس از مزار صادق هدایت دیدن میکند، در حالی که معتقد شدهاست روح تازهای در او حلول کردهاست
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
مرد جوان تنهایی (پرویز فنی زاده) در اتاقش روی جلد قلمدان نقاشی میکند. عمویش وارد اتاق او میشود. وقتی مرد جوان میخواهد برای عمویش شراب بیاورد از پنجره اتاق زنی (نوین قیاسی) را زیر سایه درخت میبیند که کنار پیرمردی ایستادهاست. مرد جوان از آن پس هر غروب در دشت و بیابان سر در پی زن میگذارد، بی آن که او را بیابد، شبی زن به خانه مرد جوان میرود و روی تخت او دراز میکشد. همین که مرد به زن نزدیک میشود میبیند که او مرده است. مرد جسد زن را قطعه قطعه میکند و در چمدانی میگذارد و به کمک مردی که درشکه نعشکش دارد به خارج شهر میبرد. مرد نعشکش وقتی مشغول حفر کردن زمین برای مدفون ساختن جسد است کوزهای قدیمی مییابد. پیرمرد، مرد جوان را به خانهاش میرساند و کوزه را به او میدهد. از آن پس مرد جوان آشفته حال میشود. او به عبادتگاه مراکشیها میرود و سپس در پاریس از مزار صادق هدایت دیدن میکند، در حالی که معتقد شدهاست روح تازهای در او حلول کردهاست