سیاوش در جریان سرقت ناچار به قتل یکی از دوستانش که اتفاقاً خواستگار خواهرش نیز بوده، می شود، در محل جنایت به هنگام فرار با مهتاج که نظافتچی است
... روبه رو می شود، اضطراب، شتاب و شرایط موجب میشود تا نتواند شاهد قتل را بکشد و می گریزد. از آن پس، سیاوش به طور مستمر با کابوس ناشی از جنایت مرتکب شده دست و پنجه نرم می کند. دوستانش جواد و رحیم و دختر صاحبخانه که دلبسته اوست، کوشش میکنند تا آرامش را به او بازگردانده و کمکش کنند، اما بازپرس ابراهیمی که از دوستان رحیم نیز هست، در مراحل بازپرسی از آشنایان و نزدیکان مقتول، به سیاوش شک می کند اما سعی اش اینست از طریق دوستانه به او نزدیک و به مکنونات ذهنی او دست یابد. در این میان تماس تلفنی از یک ناشناس که تهدید می کند همه چیز را میداند، سیاوش را بیشتر از قبل آشفته و هراسان میکند. او که به مهتاج شک دارد، به تعقیب او می پردازد امّا به حقیقت تلخی دست می یابد این که مهتاج علاوه بر کار نظافت، برای اداره خانواده اش، خود فروشی می کند. سیاوش، در تعقیب مهتاج به گورستان متروکی میرسد، بزعم او فرصت خوبی برای از بین بردن شاهد است، امّا بازهم نمی تواند مهتاج را بکشد، اما مهتاج با چاقوی سیاوش خودزنی میکند .سیاوش که احساس میکند به مهتاج بی علاقه نیست، او را به بیمارستان می رساند و ساک حاوی اموال مسروقه را در خانه مهتاج پنهان میکند. مهتاج درمان شده و از بیمارستان مرخص می شود و در حالی که به نظر میرسد او و سیاوش زندگی آرام و بی دغدغه ای را آغاز خواهند کرد، اما سرپرست نظافتچی ها که تهدیدکننده سیاوش بوده، ماجرای جنایت را لو میدهد و سیاوش نهایتاً در حضور مهتاج، خانواده و بازپرس ابراهیمی به جنایت اعتراف می کند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
سیاوش در جریان سرقت ناچار به قتل یکی از دوستانش که اتفاقاً خواستگار خواهرش نیز بوده، می شود، در محل جنایت به هنگام فرار با مهتاج که نظافتچی است روبه رو می شود، اضطراب، شتاب و شرایط موجب میشود تا نتواند شاهد قتل را بکشد و می گریزد. از آن پس، سیاوش به طور مستمر با کابوس ناشی از جنایت مرتکب شده دست و پنجه نرم می کند. دوستانش جواد و رحیم و دختر صاحبخانه که دلبسته اوست، کوشش میکنند تا آرامش را به او بازگردانده و کمکش کنند، اما بازپرس ابراهیمی که از دوستان رحیم نیز هست، در مراحل بازپرسی از آشنایان و نزدیکان مقتول، به سیاوش شک می کند اما سعی اش اینست از طریق دوستانه به او نزدیک و به مکنونات ذهنی او دست یابد. در این میان تماس تلفنی از یک ناشناس که تهدید می کند همه چیز را میداند، سیاوش را بیشتر از قبل آشفته و هراسان میکند. او که به مهتاج شک دارد، به تعقیب او می پردازد امّا به حقیقت تلخی دست می یابد این که مهتاج علاوه بر کار نظافت، برای اداره خانواده اش، خود فروشی می کند. سیاوش، در تعقیب مهتاج به گورستان متروکی میرسد، بزعم او فرصت خوبی برای از بین بردن شاهد است، امّا بازهم نمی تواند مهتاج را بکشد، اما مهتاج با چاقوی سیاوش خودزنی میکند .سیاوش که احساس میکند به مهتاج بی علاقه نیست، او را به بیمارستان می رساند و ساک حاوی اموال مسروقه را در خانه مهتاج پنهان میکند. مهتاج درمان شده و از بیمارستان مرخص می شود و در حالی که به نظر میرسد او و سیاوش زندگی آرام و بی دغدغه ای را آغاز خواهند کرد، اما سرپرست نظافتچی ها که تهدیدکننده سیاوش بوده، ماجرای جنایت را لو میدهد و سیاوش نهایتاً در حضور مهتاج، خانواده و بازپرس ابراهیمی به جنایت اعتراف می کند.