نصرت (محسن سهرابی) دختر کدخدا را اغفال می کند و برادر او را به قتل می رساند. کدخدا (اسماعیل شیرازی) و اهالی روستا درصدد انتقام بر می آیند؛ اما
... مسلم (سعید راد)، برادر بزرگتر نصرت، همراه او از روستا می گریزد. امنیه ها به سرپرستی نایب (میرمحمد تجدد) به تعقیب آن ها می پردازد، و دو برادر از هم جدا می شوند. مسلم به روستایی می رود و با جلب رضایت کدخدا (اکبر جنتی شیرازی) در آنجا ساکن می شود. او از همان ابتدا به بانو (کارمن اسکوئی)، که دو تن از اهالی روستا به نام های عباس (منوچهر احمدی) و عزت (عزت الله رمضانی فر) خواهان ازدواج با او هستند، دل می بندد، اما با سرکشی نایب به روستا از آنجا می گریزد. مدتی بعد نصرت بانو را کنار رودخانه به دام می اندازد و از او به عنف هتک حرمت می کند. مسلم باز می گردد و کدخدا به او می گوید که متجاوز بانو را شناخته است. مسلم به جستجوی برادرش می رود و او را در نزاعی از پا در می آورد، و خود تسلیم امنیه ها می شود. مسلم پس از سپری کردن ایام محکومیت لباس سربازی می پوشد و به روستای زادگاه بانو باز می گردد که پسرش قلی (محسن سهرابی) را بزرگ کرده است. عباس، قلی را بر ضد مسلم می شوراند؛ اما وقتی حقیقت بر او آشکار می شود برای نجات مسلم جلو گلوله ای قرار می گیرد که عباس به سوی مسلم شلیک کرده است. قلی زخمی می شود و عباس دستگیر و تحویل ژاندارم ها می شود.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
نصرت (محسن سهرابی) دختر کدخدا را اغفال می کند و برادر او را به قتل می رساند. کدخدا (اسماعیل شیرازی) و اهالی روستا درصدد انتقام بر می آیند؛ اما مسلم (سعید راد)، برادر بزرگتر نصرت، همراه او از روستا می گریزد. امنیه ها به سرپرستی نایب (میرمحمد تجدد) به تعقیب آن ها می پردازد، و دو برادر از هم جدا می شوند. مسلم به روستایی می رود و با جلب رضایت کدخدا (اکبر جنتی شیرازی) در آنجا ساکن می شود. او از همان ابتدا به بانو (کارمن اسکوئی)، که دو تن از اهالی روستا به نام های عباس (منوچهر احمدی) و عزت (عزت الله رمضانی فر) خواهان ازدواج با او هستند، دل می بندد، اما با سرکشی نایب به روستا از آنجا می گریزد. مدتی بعد نصرت بانو را کنار رودخانه به دام می اندازد و از او به عنف هتک حرمت می کند. مسلم باز می گردد و کدخدا به او می گوید که متجاوز بانو را شناخته است. مسلم به جستجوی برادرش می رود و او را در نزاعی از پا در می آورد، و خود تسلیم امنیه ها می شود. مسلم پس از سپری کردن ایام محکومیت لباس سربازی می پوشد و به روستای زادگاه بانو باز می گردد که پسرش قلی (محسن سهرابی) را بزرگ کرده است. عباس، قلی را بر ضد مسلم می شوراند؛ اما وقتی حقیقت بر او آشکار می شود برای نجات مسلم جلو گلوله ای قرار می گیرد که عباس به سوی مسلم شلیک کرده است. قلی زخمی می شود و عباس دستگیر و تحویل ژاندارم ها می شود.