آغاز جنگ و بمباران های دشمن بعثی است. می گل، که برای دیدار مادرش گیلانه آمده، نگران تهران و همسرش رحمان است.اسماعیل، پسر جوان و نان آور خانواده،
... با شروع جنگ، باید راهی جبهه های جنگ شود در حالی که دل های نگران خواهر، مادر و نامزدش ستاره با اوست.گیلانه خواستگاری دارد و همسایگان مرتباً به او توصیه می کنند، حالا که دختر و پسرش در کنار او نیستند، بهتر است یک حامی داشته باشد و تن به ازدواج بدهد، اما گیلانه مردد است.خبر بمباران های شدید در تهران آنقدر میگل را نگران می کند که تصمیم به بازگشت می گیرد، و گیلانه می گل را که حامله است، تنها نمی گذارد و با او به تهران میرود، اما اتاق اجاره ای می گل و رحمان خالی از اثاثیه است.میگل حاضر به بازگشت نیست، او قصد دارد در انتظار شوهرش بماند.پانزده سال بعد، مدتهاست جنگ به پایان رسیده اما اثراتش با گیلانه و پسرش اسماعیل ، هنوز باقی است. گیلانه از اسماعیل که جانبار است پرستاری می کند. وی به رغم از دست دادن نان آور زندگی اش که حالا مجروح و علیل است، کم نمی آورد و علاوه بر چرخاندن چرخ زندگی، پرستاری طاقت فرسا از پسرش را با عشق انجام می دهد، اگرچه هر روز فرسوده تر می شود.از معدود کسانی که به دیدار آنها می آیند، به غیر از دکتر، یکی ستاره نامزد سابق اسماعیل است و با این که از ازدواج اش سه فرزند دارد، اما اسماعیل را فراموش نکرده است.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
آغاز جنگ و بمباران های دشمن بعثی است. می گل، که برای دیدار مادرش گیلانه آمده، نگران تهران و همسرش رحمان است.اسماعیل، پسر جوان و نان آور خانواده، با شروع جنگ، باید راهی جبهه های جنگ شود در حالی که دل های نگران خواهر، مادر و نامزدش ستاره با اوست.گیلانه خواستگاری دارد و همسایگان مرتباً به او توصیه می کنند، حالا که دختر و پسرش در کنار او نیستند، بهتر است یک حامی داشته باشد و تن به ازدواج بدهد، اما گیلانه مردد است.خبر بمباران های شدید در تهران آنقدر میگل را نگران می کند که تصمیم به بازگشت می گیرد، و گیلانه می گل را که حامله است، تنها نمی گذارد و با او به تهران میرود، اما اتاق اجاره ای می گل و رحمان خالی از اثاثیه است.میگل حاضر به بازگشت نیست، او قصد دارد در انتظار شوهرش بماند.پانزده سال بعد، مدتهاست جنگ به پایان رسیده اما اثراتش با گیلانه و پسرش اسماعیل ، هنوز باقی است. گیلانه از اسماعیل که جانبار است پرستاری می کند. وی به رغم از دست دادن نان آور زندگی اش که حالا مجروح و علیل است، کم نمی آورد و علاوه بر چرخاندن چرخ زندگی، پرستاری طاقت فرسا از پسرش را با عشق انجام می دهد، اگرچه هر روز فرسوده تر می شود.از معدود کسانی که به دیدار آنها می آیند، به غیر از دکتر، یکی ستاره نامزد سابق اسماعیل است و با این که از ازدواج اش سه فرزند دارد، اما اسماعیل را فراموش نکرده است.