مریم دختری مستقل و دارای اتکای به نفس خوبی است. او پس از بازنشستگی پدر، اداره کارگاه مجسمه سازی پدر را به عهده می گیرد و با این که خواستگاران
... متعددی دارد، اما او استقلال خود را ترجیح داده و حاضر به ازدواج نمی شود. برعکس دختر دایی اش - نغمه - که به جهت نداشتن خواستگار، دچار افسردگی شده و حتی دست به خودکشی میزند که با دخالت به موقع اطرافیان، نجات پیدا می کند. مریم وقتی پی به وضعیت بحرانی نغمه می برد، به دایی اش راه حلی را ارائه می کند و از او میخواهد که برای نغمه، شخصاً به خواستگاری برود، نظریه مریم جنجالی بزرگ در خانواده ایجاد می کند. اما مریم معتقد است این اصلاً کار بدی نیست چون در هندوستان این به عنوان یک رسم، سنت شده است و حتی حاضر می شود که شخصاً این وظیفه را به عهده بگیرد. بهترین گزینه ای که به نظر مریم می رسد جوانی به نام علی است که لقب های مختلفی چون علی فرشته و علی شوتی دارد و در کارگاه مجسمه سازی مریم کار می کند. مریم این موضوع را با علی در میان میگذارد و تأکید میکند این یک خواستگاری صوری است، علی موافق است اما میگوید مشکلش نداشتن پدر و مادر است. مریم و دوستانش پدر و مادری هم برای علی جور میکنند، اما در میانه جلسه خواستگاری، ساختگی بودن ماجرا لو میرود و دایی با عصبانیت همراه با دخترش مجلس را ترک می کند. در جریان خواستگاری صوری، مریم متوجه میشود که علی در واقع به او علاقمند است. پدر مریم علی را اخراج میکند و مریم در جستجوی او برای عذرخواهی، خانه اش را می یابد و متوجه می شود که حرفهای علی که پسری فقیر است، دروغی بیش نیست و ادامه پیگیری ها نشان می دهد که او حساب بانکی خوب و پدر و مادر ثروتمندی دارد. مریم که خود را بی علاقه به علی نمی بیند سعی میکند تا راز او را بفهمد و با ترفندی علی را با خانواده اش آشتی دهد. اما علی از این کار آزرده شده و او را ترک میکند. دایی مریم که در تدارک ازدواج دخترش نغمه است، وقتی حال افسرده مریم را می بیند، اصرار می کند که آنها به خواستگاری علی بروند. در مراسم، ابتدا علی به تحقیر مریم می پردازد. اما مریم حرفهای دلش را میزند و با قهر خانه علی را ترک می کند، اما همان شب، علی که مجسمه مریم را ساخته، به همراه یک دسته گل و نامه ای عاشقانه نزد او میرود.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
مریم دختری مستقل و دارای اتکای به نفس خوبی است. او پس از بازنشستگی پدر، اداره کارگاه مجسمه سازی پدر را به عهده می گیرد و با این که خواستگاران متعددی دارد، اما او استقلال خود را ترجیح داده و حاضر به ازدواج نمی شود. برعکس دختر دایی اش - نغمه - که به جهت نداشتن خواستگار، دچار افسردگی شده و حتی دست به خودکشی میزند که با دخالت به موقع اطرافیان، نجات پیدا می کند. مریم وقتی پی به وضعیت بحرانی نغمه می برد، به دایی اش راه حلی را ارائه می کند و از او میخواهد که برای نغمه، شخصاً به خواستگاری برود، نظریه مریم جنجالی بزرگ در خانواده ایجاد می کند. اما مریم معتقد است این اصلاً کار بدی نیست چون در هندوستان این به عنوان یک رسم، سنت شده است و حتی حاضر می شود که شخصاً این وظیفه را به عهده بگیرد. بهترین گزینه ای که به نظر مریم می رسد جوانی به نام علی است که لقب های مختلفی چون علی فرشته و علی شوتی دارد و در کارگاه مجسمه سازی مریم کار می کند. مریم این موضوع را با علی در میان میگذارد و تأکید میکند این یک خواستگاری صوری است، علی موافق است اما میگوید مشکلش نداشتن پدر و مادر است. مریم و دوستانش پدر و مادری هم برای علی جور میکنند، اما در میانه جلسه خواستگاری، ساختگی بودن ماجرا لو میرود و دایی با عصبانیت همراه با دخترش مجلس را ترک می کند. در جریان خواستگاری صوری، مریم متوجه میشود که علی در واقع به او علاقمند است. پدر مریم علی را اخراج میکند و مریم در جستجوی او برای عذرخواهی، خانه اش را می یابد و متوجه می شود که حرفهای علی که پسری فقیر است، دروغی بیش نیست و ادامه پیگیری ها نشان می دهد که او حساب بانکی خوب و پدر و مادر ثروتمندی دارد. مریم که خود را بی علاقه به علی نمی بیند سعی میکند تا راز او را بفهمد و با ترفندی علی را با خانواده اش آشتی دهد. اما علی از این کار آزرده شده و او را ترک میکند. دایی مریم که در تدارک ازدواج دخترش نغمه است، وقتی حال افسرده مریم را می بیند، اصرار می کند که آنها به خواستگاری علی بروند. در مراسم، ابتدا علی به تحقیر مریم می پردازد. اما مریم حرفهای دلش را میزند و با قهر خانه علی را ترک می کند، اما همان شب، علی که مجسمه مریم را ساخته، به همراه یک دسته گل و نامه ای عاشقانه نزد او میرود.