مریم بانو، خانم فرهیخته، اهل ذهن و شعر و فرهنگ است، پیش از آن که در پی ظواهر و تجملات باشد. اوقات فراغتش را با مطالعه می گذراند و لذا کمتر متوجه
... شیطنت ها و زیاده روی های همسرش محمود است.محمود در آخرین چشمه فریبکاری خود، با صحنه سازی و به بهانه ی اشتغالات اقتصادی و بازرگانی اش و در واقع برای پیوستن و خوش گذرانی با زن جوان مطلقه ای، مریم بانو را ترک و به دبی میرود.مریم بانو که در خانه بزرگ ویلایی اش کاملاً تنهاست، برای یافتن همدم و همچنین همراهی با کرمعلی باغبان و هاجر همسر مریض احوال و باردارش که محل سکونت شان در همسایگی اوست به تازگی قرار است در آن محل برج سازی شود، آنها را به خانه خود دعوت میکندتا هم ماوایی داشته باشندو هم اینکه خود نیز تنها نماند. همسر برادر هاجر با دو فرزندش و پدرشان قربان سالارکه قرار بوده مهمان کرمعلی در تهران باشند، با این نقل مکان، در نتیجه به ساکنان خانه مریم بانواضافه می شوند و رفته رفته اختیار خانه را در دست می گیرند و از اعتماد او، خصوصاً قربان سالار سوءاستفاده کرده و متدرجاً سعی در فروختن مایملک مریم بانو به دلالان و سارقان میکند. مریم بانو از این شرایط آزرده و دلتنگ، خود را در اتاقش زندانی کرده و ارتباطش را با کرمعلی و سایرین قطع کرده و لب به غذا نمیزند.محمود بعد از چندی، بعد از آن که زن جوان، در یک فرصت او را ترک و احتمالاً به سراغ مرد دیگری می رود، ناچار از بازگشت به ایران و خانه خود میشود. او در بدو ورود به خانه آنجا را کاملاً به هم ریخته و بانو را بیمار و ضعیف می یابد، پس اقدام های لازم را انجام میدهد و موجب می شود تا ساکنان اضافی، خانه را ترک و همه چیز به حال عادی بازگردد. جز این که بانو دیگر با گذشته نه چندان دور، تفاوت کرده و نسبت به آنچه که بر او گذشته واکنش نشان میدهد و خانه و محمود را ترک میکند...
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
مریم بانو، خانم فرهیخته، اهل ذهن و شعر و فرهنگ است، پیش از آن که در پی ظواهر و تجملات باشد. اوقات فراغتش را با مطالعه می گذراند و لذا کمتر متوجه شیطنت ها و زیاده روی های همسرش محمود است.محمود در آخرین چشمه فریبکاری خود، با صحنه سازی و به بهانه ی اشتغالات اقتصادی و بازرگانی اش و در واقع برای پیوستن و خوش گذرانی با زن جوان مطلقه ای، مریم بانو را ترک و به دبی میرود.مریم بانو که در خانه بزرگ ویلایی اش کاملاً تنهاست، برای یافتن همدم و همچنین همراهی با کرمعلی باغبان و هاجر همسر مریض احوال و باردارش که محل سکونت شان در همسایگی اوست به تازگی قرار است در آن محل برج سازی شود، آنها را به خانه خود دعوت میکندتا هم ماوایی داشته باشندو هم اینکه خود نیز تنها نماند. همسر برادر هاجر با دو فرزندش و پدرشان قربان سالارکه قرار بوده مهمان کرمعلی در تهران باشند، با این نقل مکان، در نتیجه به ساکنان خانه مریم بانواضافه می شوند و رفته رفته اختیار خانه را در دست می گیرند و از اعتماد او، خصوصاً قربان سالار سوءاستفاده کرده و متدرجاً سعی در فروختن مایملک مریم بانو به دلالان و سارقان میکند. مریم بانو از این شرایط آزرده و دلتنگ، خود را در اتاقش زندانی کرده و ارتباطش را با کرمعلی و سایرین قطع کرده و لب به غذا نمیزند.محمود بعد از چندی، بعد از آن که زن جوان، در یک فرصت او را ترک و احتمالاً به سراغ مرد دیگری می رود، ناچار از بازگشت به ایران و خانه خود میشود. او در بدو ورود به خانه آنجا را کاملاً به هم ریخته و بانو را بیمار و ضعیف می یابد، پس اقدام های لازم را انجام میدهد و موجب می شود تا ساکنان اضافی، خانه را ترک و همه چیز به حال عادی بازگردد. جز این که بانو دیگر با گذشته نه چندان دور، تفاوت کرده و نسبت به آنچه که بر او گذشته واکنش نشان میدهد و خانه و محمود را ترک میکند...