هاشم بلندپرواز (بهمن مفید) و دوستش رضا جیرجیر (حسین گیل) دست به سرقت می زنند. هاشم به دست مردم گرفتار و حبس می شود. رضا به همسر هاشم علاقه دارد و
... فرزند او جعفر (شهرام ثمینی پور)، در واقع از او است. هاشم آزاد می شود و همسرش را با مرد دیگری (رضا) می بیند، و با او درگیر می شود و زن بر اثر سقوط از پشتبام جان می بازد. هاشم بار دیگر به حبس می افتد و جعفر (مهدی فخیم زاده) با حمایت رضا بزرگ می شود. كار آن دو دزدی و قمار است. پانزده سال بعد هاشم آزاد می شود، و وقتی جعفر و رضا را نمی یابد برای كار به بندر می رود، و در آنجا با زنی به نام شیرین (هاله) آشنا می شود. جعفر به جستجوی هاشم به بندر می رود، و بی آنكه خود را معرفی كند با او در یك گاراژ همكار می شود. رضا به دنبال آن دو به بندر می رود. جعفر برای گرفتن انتقام مادرش صاحب كافه (احمد معینی) و دوستانش را علیه هاشم می شوراند؛ اما هر بار رضا مانع می شود كه صدمه ای به هاشم وارد شود. هاشم و شیرین ازدواج می كنند، تا این كه روزی جعفر با هاشم تماس می گیرد و وانمود می كند كه به انتقام مرگ مادرش از شیرین هتك حرمت كرده است. هاشم، به قصد انتقام، جعفر را تعقیب می كند و رضا رو در روی او قرار می گیرد. رضا زخمی می شود و قبل از مرگ اعتراف می كند كه جعفر فرزند اوست. او جعفر را به هاشم می سپارد و جعفر اعتراف می كند كه به شیرین دست درازی نكرده است.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
هاشم بلندپرواز (بهمن مفید) و دوستش رضا جیرجیر (حسین گیل) دست به سرقت می زنند. هاشم به دست مردم گرفتار و حبس می شود. رضا به همسر هاشم علاقه دارد و فرزند او جعفر (شهرام ثمینی پور)، در واقع از او است. هاشم آزاد می شود و همسرش را با مرد دیگری (رضا) می بیند، و با او درگیر می شود و زن بر اثر سقوط از پشتبام جان می بازد. هاشم بار دیگر به حبس می افتد و جعفر (مهدی فخیم زاده) با حمایت رضا بزرگ می شود. كار آن دو دزدی و قمار است. پانزده سال بعد هاشم آزاد می شود، و وقتی جعفر و رضا را نمی یابد برای كار به بندر می رود، و در آنجا با زنی به نام شیرین (هاله) آشنا می شود. جعفر به جستجوی هاشم به بندر می رود، و بی آنكه خود را معرفی كند با او در یك گاراژ همكار می شود. رضا به دنبال آن دو به بندر می رود. جعفر برای گرفتن انتقام مادرش صاحب كافه (احمد معینی) و دوستانش را علیه هاشم می شوراند؛ اما هر بار رضا مانع می شود كه صدمه ای به هاشم وارد شود. هاشم و شیرین ازدواج می كنند، تا این كه روزی جعفر با هاشم تماس می گیرد و وانمود می كند كه به انتقام مرگ مادرش از شیرین هتك حرمت كرده است. هاشم، به قصد انتقام، جعفر را تعقیب می كند و رضا رو در روی او قرار می گیرد. رضا زخمی می شود و قبل از مرگ اعتراف می كند كه جعفر فرزند اوست. او جعفر را به هاشم می سپارد و جعفر اعتراف می كند كه به شیرین دست درازی نكرده است.