بین جمعی که جهت سرمایه گذاری برای پرورش میگوی شیرین به بازدید محل در نزدیکی آبادان آمده اند، یکی با دیگران در بازگشت همراه نمی شود و می ماند و
... خاطرات خود را در زمان جنگ مرور می کند. در محلی که او ایستاده و اینک چنین آرام است، زمانی قلب تپنده ی سپاه ایران بر علیه دشمن بود. او روزی را به خاطر می آورد که در آستانه ی آغاز عملیاتی مهم، فرمانده اش از او می خواهد تا برای حضور مؤثر و فعالیت بیشتر در عملیات، باید روزه اش را بشکند و او ظاهراً می پذیرد اما برای اینکه روزه اش را داشته باشد تصمیم می گیرد تا از فرصت کوتاهی که دارد از حد ترخص شهر گذشته و پس از افطار مجدداً به خطوط نبرد بازگردد و طی این مسیر حوادثی بر او می گذرد که حرکت او را برای گذشتن از حد ترخص (قبل از اذان ظهر) با مشکل روبرو می کند، امّا او سرسختانه مقابله کرده و تا پای جان پیش می رود...
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
بین جمعی که جهت سرمایه گذاری برای پرورش میگوی شیرین به بازدید محل در نزدیکی آبادان آمده اند، یکی با دیگران در بازگشت همراه نمی شود و می ماند و خاطرات خود را در زمان جنگ مرور می کند. در محلی که او ایستاده و اینک چنین آرام است، زمانی قلب تپنده ی سپاه ایران بر علیه دشمن بود. او روزی را به خاطر می آورد که در آستانه ی آغاز عملیاتی مهم، فرمانده اش از او می خواهد تا برای حضور مؤثر و فعالیت بیشتر در عملیات، باید روزه اش را بشکند و او ظاهراً می پذیرد اما برای اینکه روزه اش را داشته باشد تصمیم می گیرد تا از فرصت کوتاهی که دارد از حد ترخص شهر گذشته و پس از افطار مجدداً به خطوط نبرد بازگردد و طی این مسیر حوادثی بر او می گذرد که حرکت او را برای گذشتن از حد ترخص (قبل از اذان ظهر) با مشکل روبرو می کند، امّا او سرسختانه مقابله کرده و تا پای جان پیش می رود...