سيد، معلم تبعيد شده به روستا، به دادمحمد ـ كه مثل ديگر اهالي روستا به دليل خشكسالي نتوانسته سهم اربابي را بپردازد ـ توصيه مي كند به جاي ترك
... روستا در آن جا بماند و در مقابل ظلم خان مقاومت كند. با توطئه ي خان از طريق فروش غيرمجاز يك قبضه اسلحه، اعتراض دادمحمد به زنداني شدن و سپس فرارش به كمك نگهبان زندان مي انجامد. او كه هنگام فرار زخمي شده، دوران نقاهتش را به كمك سيد در خانه ي كربلايي، ريش سفيد مذهبي روستا مي گذراند. مباشر خان كربلايي را لو مي دهد و افراد خان به خانه او مي ريزند؛ اما دادمحمد قبلاً به غاري در بالاي كوه فرار كرده و به ناچار، آن ها كربلايي را با خود مي برند و در ملأ عام شلاق مي زنند. بي احترامي به كربلايي سبب طغيان اهالي روستا و همراهي آنها با سيد و دادمحمد مي شود. خان از روستا فرار مي كند و اهالي كه مسلح شده اند، در كوه در برار نيروهاي پاسگاه مقاومت مي كنند. نيروهاي تازه اي از شهر مي رسند و مردي كه خود را نماينده تام الاختيار حكومت در منطقه معرفي مي كند، دادمحمد را براي امضاي قرارداد در مورد رسيدن به خواسته هاي او و ساير طغيانگران و بازگشت اهالي به خانه هايشان در روستا، به قلعه قديمي دعوت مي كند. دادمحمد و سيد به قلعه قديمي مي روند، اما به سرعت محاصره مي شوند و نيروهاي نظامي تازه رسيده آنان را به رگبار گلوله مي بندند. هنگام خروج نماينده حكومت و اطرافيانش از روستا، ناگهان همسر دادمحمد و ديگر اهالي آنها را محاصره مي كنند و جنگ با كشته شدن نماينده حكومت مغلوبه مي شود.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
سيد، معلم تبعيد شده به روستا، به دادمحمد ـ كه مثل ديگر اهالي روستا به دليل خشكسالي نتوانسته سهم اربابي را بپردازد ـ توصيه مي كند به جاي ترك روستا در آن جا بماند و در مقابل ظلم خان مقاومت كند. با توطئه ي خان از طريق فروش غيرمجاز يك قبضه اسلحه، اعتراض دادمحمد به زنداني شدن و سپس فرارش به كمك نگهبان زندان مي انجامد. او كه هنگام فرار زخمي شده، دوران نقاهتش را به كمك سيد در خانه ي كربلايي، ريش سفيد مذهبي روستا مي گذراند. مباشر خان كربلايي را لو مي دهد و افراد خان به خانه او مي ريزند؛ اما دادمحمد قبلاً به غاري در بالاي كوه فرار كرده و به ناچار، آن ها كربلايي را با خود مي برند و در ملأ عام شلاق مي زنند. بي احترامي به كربلايي سبب طغيان اهالي روستا و همراهي آنها با سيد و دادمحمد مي شود. خان از روستا فرار مي كند و اهالي كه مسلح شده اند، در كوه در برار نيروهاي پاسگاه مقاومت مي كنند. نيروهاي تازه اي از شهر مي رسند و مردي كه خود را نماينده تام الاختيار حكومت در منطقه معرفي مي كند، دادمحمد را براي امضاي قرارداد در مورد رسيدن به خواسته هاي او و ساير طغيانگران و بازگشت اهالي به خانه هايشان در روستا، به قلعه قديمي دعوت مي كند. دادمحمد و سيد به قلعه قديمي مي روند، اما به سرعت محاصره مي شوند و نيروهاي نظامي تازه رسيده آنان را به رگبار گلوله مي بندند. هنگام خروج نماينده حكومت و اطرافيانش از روستا، ناگهان همسر دادمحمد و ديگر اهالي آنها را محاصره مي كنند و جنگ با كشته شدن نماينده حكومت مغلوبه مي شود.