" سالها پیش در ترکمن صحرا ، مردان سوارکار بخاطر استفاده از تنها چراگاه موجود در دیار خود در یک مسابقه سوارکاری سالیانه به رقابت می پرداختند تا
... حق استفاده از چراگاه را از آن خود نمایند . " فرخان " و "صولت " با استفاده از امکانات خود و اجیر کردن سوارکاران ورزیده، به تناوب این چراگاه را دراختیار داشتند. فرخان پس از اینکه دوسال پیاپی ، بخاطر پیروزی یکی از مهمترهایش با نام "سلمان " چراگاه را دراختیار گرفت ، صولت در بی جبران شکست، سوارکاری از شهر را به استخدام خود درآورد و او را در مسابقه شرکت داد. سوارکار شهری در جریان مسابقه وقتی احساس کرد که قادر به پیشی گرفتن از سلمان نیست ناجوانمردانه او را به دره پرت میکند که منتهای به مصدومیت شدید و از دست دادن یک پای سلمان میشود. فرخان که چراگاه را در برابر رقیب از دست داده،سلمان را از خود رانده و سوارکار دیگری را اجیر میکند. سلمان برای اولین بار فرصتی به دست آورده و به احوال خود می اندیشد و در می یابد که نوکری بیش نبوده و با پیروزی خود حق همشهریانش را پایمال کرده، لذا تصمیم میگیرد با پیگیری و حضور در صحنه مبارزه جبران گذشته را بنماید. او که خود قادر نیست در مسابقه شرکت کند پسرش سمندر را برای مسابقه آماده میکند. فرخان و صولت وقتی از ماجرا آگاه میشوند، برای نخستین بار در کنار هم قرار گرفته و با طرح نقشه ای اسب سمندر را می ربایند و به خیال خود مانع به نتیجه رسیدن هدف سلمان میشوند. اما در آخرین لحظات شروع مسابقه، سمندر که اسب خود را یافته، در جمع رقبا حاضر میشود. سمندر با ایمان تاخته و همه سوارکاران را پشت سر گذارده و پرچم پیروزی را به دست می آورد و بدین وسیله حق استفاده از چراگاه را از آن خود مکیند. پس از پیروزی فرخان و صولت قصد قتل سمندر و سلمان را میکنند که مردم هوشیار متهورانه بر هر دو خان شوریده و آنها را معدوم میسازند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
" سالها پیش در ترکمن صحرا ، مردان سوارکار بخاطر استفاده از تنها چراگاه موجود در دیار خود در یک مسابقه سوارکاری سالیانه به رقابت می پرداختند تا حق استفاده از چراگاه را از آن خود نمایند . " فرخان " و "صولت " با استفاده از امکانات خود و اجیر کردن سوارکاران ورزیده، به تناوب این چراگاه را دراختیار داشتند. فرخان پس از اینکه دوسال پیاپی ، بخاطر پیروزی یکی از مهمترهایش با نام "سلمان " چراگاه را دراختیار گرفت ، صولت در بی جبران شکست، سوارکاری از شهر را به استخدام خود درآورد و او را در مسابقه شرکت داد. سوارکار شهری در جریان مسابقه وقتی احساس کرد که قادر به پیشی گرفتن از سلمان نیست ناجوانمردانه او را به دره پرت میکند که منتهای به مصدومیت شدید و از دست دادن یک پای سلمان میشود. فرخان که چراگاه را در برابر رقیب از دست داده،سلمان را از خود رانده و سوارکار دیگری را اجیر میکند. سلمان برای اولین بار فرصتی به دست آورده و به احوال خود می اندیشد و در می یابد که نوکری بیش نبوده و با پیروزی خود حق همشهریانش را پایمال کرده، لذا تصمیم میگیرد با پیگیری و حضور در صحنه مبارزه جبران گذشته را بنماید. او که خود قادر نیست در مسابقه شرکت کند پسرش سمندر را برای مسابقه آماده میکند. فرخان و صولت وقتی از ماجرا آگاه میشوند، برای نخستین بار در کنار هم قرار گرفته و با طرح نقشه ای اسب سمندر را می ربایند و به خیال خود مانع به نتیجه رسیدن هدف سلمان میشوند. اما در آخرین لحظات شروع مسابقه، سمندر که اسب خود را یافته، در جمع رقبا حاضر میشود. سمندر با ایمان تاخته و همه سوارکاران را پشت سر گذارده و پرچم پیروزی را به دست می آورد و بدین وسیله حق استفاده از چراگاه را از آن خود مکیند. پس از پیروزی فرخان و صولت قصد قتل سمندر و سلمان را میکنند که مردم هوشیار متهورانه بر هر دو خان شوریده و آنها را معدوم میسازند.