سیاوش ایرانی که سالها در سوید مهاجر بوده، یک باره همه چیز خود را از دست رفته می بیند و تصمیم میگیرد تا به ایران بازگردد، سرنوشتی مبهم او را به
... یکی از جزایر آزاد جنوب ایران - قشم - می کشاند، جزیره ای که ورود خارجیان به آن آزاد و خروج از آن به قصد دیگر مناطق ایران، مستلزم اخذ روادید است.همه دلتنگی های سیاوش، خط باریکی در آن آب است. او با تلفن همراه خود مرتباً با همسرش صحبت میکند، اما تلاشش، عبور از سوى این باریکه است. او سرانجام موفق می شود، دوست قدیمی اش حسین را در خرم آباد پیدا کند تا شاید غم غربت و تنهایی در جزیره را فراموشی کند. حسین به دلیل مشکلاتی که احتمالاً ممکنست برای سیاوش به وجود آید، او را از ترک جزیره منع میکند، اما سیاوش بی تاب تر از آن است که چنین توصیه هایی را پذیرا شود و در جستجوی راهی برای عملی کردن قصدش است. در این فاصله سیاوش در جزیره با آدم هایی روبرو می شود که اشتیاق خروج از ایران را دارند، وقتی عبدو، دوستی که سیاوش در جزیره با او آشنا شده، علیرغم همه نصیحت های سیاوش، دست به سفری بی بازگشت میزند سیاوش نیز تصمیم میگیرد که قایقی اجاره کند و شبانه از قشم خارج و به بندرعباس برود. اما قایقران در نزدیکی های بندرعباس، برای رساندن او به ساحل دچار تردید می شود و او را بار دیگر به قشم بازمیگرداند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
سیاوش ایرانی که سالها در سوید مهاجر بوده، یک باره همه چیز خود را از دست رفته می بیند و تصمیم میگیرد تا به ایران بازگردد، سرنوشتی مبهم او را به یکی از جزایر آزاد جنوب ایران - قشم - می کشاند، جزیره ای که ورود خارجیان به آن آزاد و خروج از آن به قصد دیگر مناطق ایران، مستلزم اخذ روادید است.همه دلتنگی های سیاوش، خط باریکی در آن آب است. او با تلفن همراه خود مرتباً با همسرش صحبت میکند، اما تلاشش، عبور از سوى این باریکه است. او سرانجام موفق می شود، دوست قدیمی اش حسین را در خرم آباد پیدا کند تا شاید غم غربت و تنهایی در جزیره را فراموشی کند. حسین به دلیل مشکلاتی که احتمالاً ممکنست برای سیاوش به وجود آید، او را از ترک جزیره منع میکند، اما سیاوش بی تاب تر از آن است که چنین توصیه هایی را پذیرا شود و در جستجوی راهی برای عملی کردن قصدش است. در این فاصله سیاوش در جزیره با آدم هایی روبرو می شود که اشتیاق خروج از ایران را دارند، وقتی عبدو، دوستی که سیاوش در جزیره با او آشنا شده، علیرغم همه نصیحت های سیاوش، دست به سفری بی بازگشت میزند سیاوش نیز تصمیم میگیرد که قایقی اجاره کند و شبانه از قشم خارج و به بندرعباس برود. اما قایقران در نزدیکی های بندرعباس، برای رساندن او به ساحل دچار تردید می شود و او را بار دیگر به قشم بازمیگرداند.
