«محمد» نوجوان ۱۲ ساله، قصه ای نوشته که در مسابقات داستان نویسی آموزشگاه ها، مقام اول را کسب کرده است. مسئولان آموزش و پرورش تصمیم گرفته اند که
... در شب نیمه شعبان، طی مراسمی به او جایزه را بدهند... وقتی پسرعمه اش بر سر کارش حاضر نمی شود، پدر که نسبت به صاحب مغازه متعهد شده، از « محمد» می خواهد که به جای او به مغازه برود، به شرط اینکه ساعت ۲ بعدازظهر، او مرخص و در جشن مدرسه حاضر شود... اما محمد با صاحب مغازه ای متکبر، دروغگو و ریاکار نمی تواند کنار بیاید و در برابرش می ایستد... این به معنی از دست رفتن شغل پدرش است، «محمد» که ناچار است از خشم پدر پنهان شود، بالاخره موفق به حضور در جشن نمی شود، اما با حرکتش موجب تولد عزت نفس و غرور پدرش در برابر استثمار و تکبر صاحب کارش می گردد.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
«محمد» نوجوان ۱۲ ساله، قصه ای نوشته که در مسابقات داستان نویسی آموزشگاه ها، مقام اول را کسب کرده است. مسئولان آموزش و پرورش تصمیم گرفته اند که در شب نیمه شعبان، طی مراسمی به او جایزه را بدهند... وقتی پسرعمه اش بر سر کارش حاضر نمی شود، پدر که نسبت به صاحب مغازه متعهد شده، از « محمد» می خواهد که به جای او به مغازه برود، به شرط اینکه ساعت ۲ بعدازظهر، او مرخص و در جشن مدرسه حاضر شود... اما محمد با صاحب مغازه ای متکبر، دروغگو و ریاکار نمی تواند کنار بیاید و در برابرش می ایستد... این به معنی از دست رفتن شغل پدرش است، «محمد» که ناچار است از خشم پدر پنهان شود، بالاخره موفق به حضور در جشن نمی شود، اما با حرکتش موجب تولد عزت نفس و غرور پدرش در برابر استثمار و تکبر صاحب کارش می گردد.