عده ای جاهل، به سرکردگی مصطفی گاوی به قهوهخانهای میروند و چشمهای عکس اکبرخان پهلوان محل را، که به دیوار قهوهخانه نصب است، با چاقو
... درمیآورند. آنها به قهوه چی میگویند اگر اکبرخان چشمهایش را میخواهد باید به تهران بیاید. اکبر به تهران میرود و با علی آشنا میشود که ادعا میکند قادر است راه و رسم لوطی گری را به او بیاموزد. علی که قصد سرکیسه کردن اکبر را دارد عاقبت تصمیم میگیرد با او رو راست باشد. خواهر علی به اکبر علاقه نشان میدهد، اما علی رقاصه ای به نام شهین را با اکبر آشنا میکند. اکبر ابتدا با چند تا از آدمهای مصطفی گاوی روبرو میشود و پس از زد و خورد با آنها رو در روی مصطفی گاوی قرار میگیرد و پشت او را به خاک میمالد. پس از آن اکبر همراه خواهر علی به زادگاهش بازمیگردد.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
عده ای جاهل، به سرکردگی مصطفی گاوی به قهوهخانهای میروند و چشمهای عکس اکبرخان پهلوان محل را، که به دیوار قهوهخانه نصب است، با چاقو درمیآورند. آنها به قهوه چی میگویند اگر اکبرخان چشمهایش را میخواهد باید به تهران بیاید. اکبر به تهران میرود و با علی آشنا میشود که ادعا میکند قادر است راه و رسم لوطی گری را به او بیاموزد. علی که قصد سرکیسه کردن اکبر را دارد عاقبت تصمیم میگیرد با او رو راست باشد. خواهر علی به اکبر علاقه نشان میدهد، اما علی رقاصه ای به نام شهین را با اکبر آشنا میکند. اکبر ابتدا با چند تا از آدمهای مصطفی گاوی روبرو میشود و پس از زد و خورد با آنها رو در روی مصطفی گاوی قرار میگیرد و پشت او را به خاک میمالد. پس از آن اکبر همراه خواهر علی به زادگاهش بازمیگردد.