منوچهر (منوچهر وثوق)، مدیر عامل یك شركت، و دوستش لطیف (جمشید مهرداد) زینت (هنگامه) را كه قصد خودكشی داشته نجات می دهند. منوچهر از دوستش ایرج
... (عبدالله بوتیمار) می خواهد كه درباره ی زینت تحقیق كند. او شركت را به ایرج می سپارد و با زینت و لطیف به سفر می رود. در راه با گوهر (مرجان) و ابرام بی گذشت (رضا بیك ایمانوردی) مواجه می شوند كه كارشان جیب بری و اخاذی است. منوچهر برای نزدیك شدن به آن دو وانمود می كنند كه راننده ی شركتی است، و همراه آن ها به جیب بری و دزدی كشیده می شود. او برای تأمین هزینه ی مداوای پدر گوهر (علی اكبر مهدوی فر) از گاوصندوق خانه ی خودش دزدی می كند. ایرج، كه برای تصاحب ثروت منوچهر توطئه می كند، افرادش را می گمارد تا پدر گوهر را مضروب كنند و خود او را به گروگان بگیرند. منوچهر و ابرام او را نجات می دهند. گوهر در می یابد كه منوچهر صاحب شركتی است، و او را ترك می كند. منوچهر بر اثر سانحه ای بینایی خود را از دست می دهد. زینت، كه با ایرج است، منوچهر را در ویلایی پنهان می كنند و مداوای چشم های او را به تعویق می اندازند. منوچهر، كه متوجه رابطه آن دو شده، برای مداوای چشماهایش اقدام می كند، و پس از دور كردن ایرج از خود با گوهر ازدواج می كند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
منوچهر (منوچهر وثوق)، مدیر عامل یك شركت، و دوستش لطیف (جمشید مهرداد) زینت (هنگامه) را كه قصد خودكشی داشته نجات می دهند. منوچهر از دوستش ایرج (عبدالله بوتیمار) می خواهد كه درباره ی زینت تحقیق كند. او شركت را به ایرج می سپارد و با زینت و لطیف به سفر می رود. در راه با گوهر (مرجان) و ابرام بی گذشت (رضا بیك ایمانوردی) مواجه می شوند كه كارشان جیب بری و اخاذی است. منوچهر برای نزدیك شدن به آن دو وانمود می كنند كه راننده ی شركتی است، و همراه آن ها به جیب بری و دزدی كشیده می شود. او برای تأمین هزینه ی مداوای پدر گوهر (علی اكبر مهدوی فر) از گاوصندوق خانه ی خودش دزدی می كند. ایرج، كه برای تصاحب ثروت منوچهر توطئه می كند، افرادش را می گمارد تا پدر گوهر را مضروب كنند و خود او را به گروگان بگیرند. منوچهر و ابرام او را نجات می دهند. گوهر در می یابد كه منوچهر صاحب شركتی است، و او را ترك می كند. منوچهر بر اثر سانحه ای بینایی خود را از دست می دهد. زینت، كه با ایرج است، منوچهر را در ویلایی پنهان می كنند و مداوای چشم های او را به تعویق می اندازند. منوچهر، كه متوجه رابطه آن دو شده، برای مداوای چشماهایش اقدام می كند، و پس از دور كردن ایرج از خود با گوهر ازدواج می كند.