پسر جوانی به نام علی (سعید کنگرانی) که با خانوادهاش در محلههای حاشیهنشین تهران زندگی میکند، پدر بیمارش (اسماعیل محمدی) را برای معالجه به
... بیمارستان بزرگی میبرد. نمیتواند پدرش را بستری کند و در پیادهرو کنار نردههای بیمارستان چند روزی را سپری میکنند تا این که با شخصی به نام سامری (عزتالله انتظامی) روبهرو میشوند. پدر از او کمک میخواهد، سامری به پدر و پسر میگوید که اگر میخواهند به سادگی پول زیادی به دست آورند فردای آن روز صبح زود ساعت شش سر چهارراه منتظر او باشند. صبح روز بعد سامری، علی و پدرش را سوار کامیونی میکند که چند نفر دیگر در آن هستند. آنها نمیدانند برای چه و به کجا میروند و پرسشهایشان بی پاسخ میماند. در آزمایشگاه پدر متوجه میشود که میخواهند از او خون بگیرند او اعتراض میکند و اجازه نمیدهد از او خون بگیرند ولی از علی خون گرفته میشود و سامری در مقابل ۲۰ تومان به او میدهد. سامری دلال خون است و خون مستمندان و معتادان را ارزان میخرد و به بیمارستانها میفروشد. علی طی رفتوآمد به بیمارستان با راننده آمبولانس به نام اسماعیل (علی نصیریان) و پرستار جوانی به نام زهرا (فروزان) آشنا میشود. سامری از پسر میخواهد برای او کار کند و برای آزمایشگاه خونگیری دهندهٔ خون جمعآوری کند و بدین ترتیب علی تبدیل به یکی از پادوهای سامری میشود. حال پدر روز به روز وخیمتر شده تا این که میمیرد. علی در این کار روز به روز جلوتر میرود و زندگی تازهای را شروع میکند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
پسر جوانی به نام علی (سعید کنگرانی) که با خانوادهاش در محلههای حاشیهنشین تهران زندگی میکند، پدر بیمارش (اسماعیل محمدی) را برای معالجه به بیمارستان بزرگی میبرد. نمیتواند پدرش را بستری کند و در پیادهرو کنار نردههای بیمارستان چند روزی را سپری میکنند تا این که با شخصی به نام سامری (عزتالله انتظامی) روبهرو میشوند. پدر از او کمک میخواهد، سامری به پدر و پسر میگوید که اگر میخواهند به سادگی پول زیادی به دست آورند فردای آن روز صبح زود ساعت شش سر چهارراه منتظر او باشند. صبح روز بعد سامری، علی و پدرش را سوار کامیونی میکند که چند نفر دیگر در آن هستند. آنها نمیدانند برای چه و به کجا میروند و پرسشهایشان بی پاسخ میماند. در آزمایشگاه پدر متوجه میشود که میخواهند از او خون بگیرند او اعتراض میکند و اجازه نمیدهد از او خون بگیرند ولی از علی خون گرفته میشود و سامری در مقابل ۲۰ تومان به او میدهد. سامری دلال خون است و خون مستمندان و معتادان را ارزان میخرد و به بیمارستانها میفروشد. علی طی رفتوآمد به بیمارستان با راننده آمبولانس به نام اسماعیل (علی نصیریان) و پرستار جوانی به نام زهرا (فروزان) آشنا میشود. سامری از پسر میخواهد برای او کار کند و برای آزمایشگاه خونگیری دهندهٔ خون جمعآوری کند و بدین ترتیب علی تبدیل به یکی از پادوهای سامری میشود. حال پدر روز به روز وخیمتر شده تا این که میمیرد. علی در این کار روز به روز جلوتر میرود و زندگی تازهای را شروع میکند.