پهلوان صادقی، در بستر مرگ، آقامرتضی را به بالینش می طلبد و از او می خواهد كه مراقب دخترش شیرین باشد. آقامرتضی، كه گرفتار كسب و كار و رسیدگی به
... همسر و دخترش مریم است از شاگردش نعمت می خواهد كه چند روزی رفت و آمد های شیرین را زیر نظر بگیرد. شیرین، كه متوجه حساسیت آنها شده، وانمود می كند كه پرستار بیمارستان است. چندی بعدی پهلوان صادق می میرد، و مرتضی شیرین را در كاباره ای در حال رقص و آواز می بیند، و او را ترك می كند. دختر درصدد تلافی درمی آید و احساس مرتضی را نسبت به خود برمی انگیزد. مرتضی مدتی را با شیرین می گذراند، تا اینكه احساس می كند شیرین به خواننده ای جوان علاقمند است. ابتدا درصدد كشتن آنها برمی آید، اما برای جلوگیری از متلاشی شدن كانون خانوادگی اش آن دو را به حال خود رها می كند و نزد همسرش باز می گردد.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
پهلوان صادقی، در بستر مرگ، آقامرتضی را به بالینش می طلبد و از او می خواهد كه مراقب دخترش شیرین باشد. آقامرتضی، كه گرفتار كسب و كار و رسیدگی به همسر و دخترش مریم است از شاگردش نعمت می خواهد كه چند روزی رفت و آمد های شیرین را زیر نظر بگیرد. شیرین، كه متوجه حساسیت آنها شده، وانمود می كند كه پرستار بیمارستان است. چندی بعدی پهلوان صادق می میرد، و مرتضی شیرین را در كاباره ای در حال رقص و آواز می بیند، و او را ترك می كند. دختر درصدد تلافی درمی آید و احساس مرتضی را نسبت به خود برمی انگیزد. مرتضی مدتی را با شیرین می گذراند، تا اینكه احساس می كند شیرین به خواننده ای جوان علاقمند است. ابتدا درصدد كشتن آنها برمی آید، اما برای جلوگیری از متلاشی شدن كانون خانوادگی اش آن دو را به حال خود رها می كند و نزد همسرش باز می گردد.