مهین مشرقی، استاد دانشکده معماری، بیست و شش سال به خاطر دخترش ستاره با همسرش محسن که اختلاف فکری و رفتاری زیادی با او داشت، زندگی ملال آوری را
... تحمل کرد و سرانجام با وساطت ستاره، بعد از یک درگیری سخت بین مهین و محسن در حضور دانشجویان، محسن رضایت میدهد که از مهین جدا شود.مهین، پس از طلاق از محسن، به خانه قدیمی پدرش نقل مکان می کند و با دخترش ستاره و دایه اش آفاق زندگی تازه ای را آغاز میکند. مهین پس از مدت ها، احساس خوب آرامش و رضایت را در زندگی تجربه می کند، تا اینکه مانی معترف، دانشجوی مهین مشرقی، پایش به زندگی آنها باز می شود. مانی، به رغم اختلاف سنی زیاد با مهین، اما تعلق خاطر عمیقی به او دارد، این در حالی است که ستاره به شدت به او علاقه مند است و در برنامه های طراحی شده آینده اش، خود و مانی را به عنوان همسرش در ایتالیا برای ادامه تحصیل می بیند.مانی، ازدواج خود با مهین را پیگیری و موضوع را با پدر و خواهرش نیز در میان میگذارد و آنها نیز از او خواستگاری میکنند. کمی بعد، مانی و مهین، همراه با ستاره و خواهر مانی برای سفری تحقیقاتی به نایین میروند و ستاره براثر اشتباه مادرش به موضوع ازدواج مادرش و مانی آگاه می شود، او که این ماجرا را باور ندارد، پریشان و خشمگین نزد پدر بازمیگردد. محسن، پدر ستاره، موضوع رابطه آزاد همسر سابقش با دانشجویان و ارتباط با مانی را به کمیته انضباطی دانشگاه می کشاند و کمیته انضباطی رای به اخراج مهین و مانی میدهد. مهین در این شرایط چاره ای جز پذیرفتن پیشنهاد ازدواج با شاگردش را ندارد و زندگی مشترکی را با او آغاز می کند. آن دو برای ماه عسل به شمال سفر میکنند. ستاره که شوکه شده است، در وضعیت روحی آشفته، به دیدار مادرش و مانی رفته و آن دو را با شلیک گلوله می کشد.آفاق، دایه ی مهین مشرقی که قصه ی غم انگیز این عشق را روایت می کند، در بازداشتگاه به دیدار ستاره میرود...
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
مهین مشرقی، استاد دانشکده معماری، بیست و شش سال به خاطر دخترش ستاره با همسرش محسن که اختلاف فکری و رفتاری زیادی با او داشت، زندگی ملال آوری را تحمل کرد و سرانجام با وساطت ستاره، بعد از یک درگیری سخت بین مهین و محسن در حضور دانشجویان، محسن رضایت میدهد که از مهین جدا شود.مهین، پس از طلاق از محسن، به خانه قدیمی پدرش نقل مکان می کند و با دخترش ستاره و دایه اش آفاق زندگی تازه ای را آغاز میکند. مهین پس از مدت ها، احساس خوب آرامش و رضایت را در زندگی تجربه می کند، تا اینکه مانی معترف، دانشجوی مهین مشرقی، پایش به زندگی آنها باز می شود. مانی، به رغم اختلاف سنی زیاد با مهین، اما تعلق خاطر عمیقی به او دارد، این در حالی است که ستاره به شدت به او علاقه مند است و در برنامه های طراحی شده آینده اش، خود و مانی را به عنوان همسرش در ایتالیا برای ادامه تحصیل می بیند.مانی، ازدواج خود با مهین را پیگیری و موضوع را با پدر و خواهرش نیز در میان میگذارد و آنها نیز از او خواستگاری میکنند. کمی بعد، مانی و مهین، همراه با ستاره و خواهر مانی برای سفری تحقیقاتی به نایین میروند و ستاره براثر اشتباه مادرش به موضوع ازدواج مادرش و مانی آگاه می شود، او که این ماجرا را باور ندارد، پریشان و خشمگین نزد پدر بازمیگردد. محسن، پدر ستاره، موضوع رابطه آزاد همسر سابقش با دانشجویان و ارتباط با مانی را به کمیته انضباطی دانشگاه می کشاند و کمیته انضباطی رای به اخراج مهین و مانی میدهد. مهین در این شرایط چاره ای جز پذیرفتن پیشنهاد ازدواج با شاگردش را ندارد و زندگی مشترکی را با او آغاز می کند. آن دو برای ماه عسل به شمال سفر میکنند. ستاره که شوکه شده است، در وضعیت روحی آشفته، به دیدار مادرش و مانی رفته و آن دو را با شلیک گلوله می کشد.آفاق، دایه ی مهین مشرقی که قصه ی غم انگیز این عشق را روایت می کند، در بازداشتگاه به دیدار ستاره میرود...