ابرام چاخان (سعید راد) كه در سال های نوجوانی در یك حادثه ی رانندگی موجب مرگ دوستش بیژن شده دچار عذاب وجدان است. او از هیچ كوششی برای آسایش پدر پیر
... بیژن، جمال (آرمان)، و خواهر جوان او فرشته (آتوسا پناهی) دریغ نمی ورزد. جمال ورشكست شده و نیازمند مبلغ هنگفتی پول است. ابرام برای كمك به جمال و دخترش، كه در دانشكده ی اصفهان دانشجو است، به دوستش سهراب (جلال پیشوائیان) متوسل می شود. سهراب در صورتی حاضر به كمك می شود كه ابرام عموی ثروتمندش حبیب الله خان (رفیع حالتی) را از سر راه او بردارد. امیر نه فقط مخالفت می كند بلكه حبیب الله خان را از مرگ نجات می دهد. حبیب الله خان با توجه به فداكاری ابرام پول مورد نیاز او را در اختیارش می گذارد تا به جمال و دخترش كمك كند، و سپس مخفی می شود و ابرام را به عنوان مباشر استخدام می كند. سهراب نازی (شورانگیز طباطبائی) را، كه در كافه ی او آواز می خواند و از خواهر كوچكش مینا (شعله كاظمی) مراقبت می كند، وا می دارد تا با كار در كافه ی حبیب الله خان و دوستی با ابرام محل اختفای حبیب الله خان را بیابد. نازی به ابرام دل می بازد و از همكاری با سهراب خودداری می كند. سهراب عمویش را می رباید تا او را وادار سازد ثروتش را به او ببخشد. سهراب با همكاری ابرام به دام پلیس می افتد و سرانجام ابرام و نازی زندگی مشتركی را از سر می گیرند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
ابرام چاخان (سعید راد) كه در سال های نوجوانی در یك حادثه ی رانندگی موجب مرگ دوستش بیژن شده دچار عذاب وجدان است. او از هیچ كوششی برای آسایش پدر پیر بیژن، جمال (آرمان)، و خواهر جوان او فرشته (آتوسا پناهی) دریغ نمی ورزد. جمال ورشكست شده و نیازمند مبلغ هنگفتی پول است. ابرام برای كمك به جمال و دخترش، كه در دانشكده ی اصفهان دانشجو است، به دوستش سهراب (جلال پیشوائیان) متوسل می شود. سهراب در صورتی حاضر به كمك می شود كه ابرام عموی ثروتمندش حبیب الله خان (رفیع حالتی) را از سر راه او بردارد. امیر نه فقط مخالفت می كند بلكه حبیب الله خان را از مرگ نجات می دهد. حبیب الله خان با توجه به فداكاری ابرام پول مورد نیاز او را در اختیارش می گذارد تا به جمال و دخترش كمك كند، و سپس مخفی می شود و ابرام را به عنوان مباشر استخدام می كند. سهراب نازی (شورانگیز طباطبائی) را، كه در كافه ی او آواز می خواند و از خواهر كوچكش مینا (شعله كاظمی) مراقبت می كند، وا می دارد تا با كار در كافه ی حبیب الله خان و دوستی با ابرام محل اختفای حبیب الله خان را بیابد. نازی به ابرام دل می بازد و از همكاری با سهراب خودداری می كند. سهراب عمویش را می رباید تا او را وادار سازد ثروتش را به او ببخشد. سهراب با همكاری ابرام به دام پلیس می افتد و سرانجام ابرام و نازی زندگی مشتركی را از سر می گیرند.