پیمان و پرستو، که هردو دانشجو هستند علیرغم مخالفت خانواده های خود با یکدیگر عهد بسته اند که زندگی مشترک و عاشقانه ای با هم داشته باشند. اما نه
... تنها والدین شان، که زمانه نیز به آنها روی خوش نشان نمی دهد. آن دو به زودی در پی یک توبیخ از دانشگاه اخراج می شوند. اما آن را به خانواده هایشان منتقل نمی کنند. چندی بعد پیمان پس از یک درگیری لفظی شدید با اعضای خانواده اش که اصرار دارند او برای ادامه تحصیلات به کانادا سفر کند، خانه اش را ترک می کند و وقتی با پرستو در اتومبیل در حال گفت وگوست توسط گشت نیروی انتظامی به کلانتری جلب می شوند. پیمان در کلانتری از نوشتن تعهدنامه خودداری میکند و چون با یکی از مأمورین درگیر می شود، روانه زندان میشود. سرهنگ حاج فتاح که با خشونت مخالف است و به طور مستمر کوشش میکند تا همکارانش را از خشونت برحذر دارد، در جستجوی راهی برای پیمان است، اما او با استفاده از موقعیتی که به دست می آورد، فرار کرده و به خانه پرستو میرود. دکتر آرین پدر پرستو که پزشک است، علاوه بر درمان پای مجروح پیمان، به او اجازه می دهد که به طور موقت در خانه اش مخفی شود و وقتی سرهنگ فتاح که باورش این است که پیمان باید در خانه او باشد ، به او مراجعه می کند از وجود پیمان در خانه اش اظهار بی اطلاعی میکند. به زودی حاج فتاح، سرانجام پیمان را یافته و ترغیبش می کند تا تسلیم شود. اما پیمان بار دیگر می گریزد و این بار او به تصمیم تازه ای رسیده است. ابتدا پرستو را به عقد خود در آورده و بعد از طریق یک دلال، موفق به گرفتن گذرنامه برای خود و پرستو می شود. پیمان و پرستو از طریق زمینی رهسپار ترکیه می شوند و بعد از این که بین راه، پلیس او را دستگیر می کند، اما این بار هم می گریزد و به اتفاق پرستو سرانجام به مرز می رسد، در حالی که حاج فتاح و همکارانش در تعقیب آن دو ھستند۔ . در مرز مأمور روادید به پیمان شک می کند، با برخوردی که بین مأموران ترک و پیمان پیش می آید. پیمان با شلیک گلوله های مأموران می میرد.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
پیمان و پرستو، که هردو دانشجو هستند علیرغم مخالفت خانواده های خود با یکدیگر عهد بسته اند که زندگی مشترک و عاشقانه ای با هم داشته باشند. اما نه تنها والدین شان، که زمانه نیز به آنها روی خوش نشان نمی دهد. آن دو به زودی در پی یک توبیخ از دانشگاه اخراج می شوند. اما آن را به خانواده هایشان منتقل نمی کنند. چندی بعد پیمان پس از یک درگیری لفظی شدید با اعضای خانواده اش که اصرار دارند او برای ادامه تحصیلات به کانادا سفر کند، خانه اش را ترک می کند و وقتی با پرستو در اتومبیل در حال گفت وگوست توسط گشت نیروی انتظامی به کلانتری جلب می شوند. پیمان در کلانتری از نوشتن تعهدنامه خودداری میکند و چون با یکی از مأمورین درگیر می شود، روانه زندان میشود. سرهنگ حاج فتاح که با خشونت مخالف است و به طور مستمر کوشش میکند تا همکارانش را از خشونت برحذر دارد، در جستجوی راهی برای پیمان است، اما او با استفاده از موقعیتی که به دست می آورد، فرار کرده و به خانه پرستو میرود. دکتر آرین پدر پرستو که پزشک است، علاوه بر درمان پای مجروح پیمان، به او اجازه می دهد که به طور موقت در خانه اش مخفی شود و وقتی سرهنگ فتاح که باورش این است که پیمان باید در خانه او باشد ، به او مراجعه می کند از وجود پیمان در خانه اش اظهار بی اطلاعی میکند. به زودی حاج فتاح، سرانجام پیمان را یافته و ترغیبش می کند تا تسلیم شود. اما پیمان بار دیگر می گریزد و این بار او به تصمیم تازه ای رسیده است. ابتدا پرستو را به عقد خود در آورده و بعد از طریق یک دلال، موفق به گرفتن گذرنامه برای خود و پرستو می شود. پیمان و پرستو از طریق زمینی رهسپار ترکیه می شوند و بعد از این که بین راه، پلیس او را دستگیر می کند، اما این بار هم می گریزد و به اتفاق پرستو سرانجام به مرز می رسد، در حالی که حاج فتاح و همکارانش در تعقیب آن دو ھستند۔ . در مرز مأمور روادید به پیمان شک می کند، با برخوردی که بین مأموران ترک و پیمان پیش می آید. پیمان با شلیک گلوله های مأموران می میرد.