گاگومان در زبان محلی به معنای زمان گرگ و میش است. زمانی که می بینی و نمیبینی.واین مصداق احوال علیرضا و فاطمه، دو ساکن زندانی در شمال شرق ایران
... است.علیرضا و مرد زندانی ۳۴ ساله - که از نوجوانی بارها به زندان محکوم شده بود - با یک زن زندانی به نام فاطمه که محکوم به حبس ابد است، با تلاش و همت رئیس زندان به ازدواج هم در می آیند. چندی بعد علیرضا و فاطمه صاحب فرزندی می شوند. کمی بعد فاطمه عفو می شود، امّا علیرضا هنوز در زندان است، هفت ماه بعد محکومیت مرد نیز پایان می پذیرد و آنها زندگی تازه ای را آغاز می کنند، زندگی در بیرون از زندان،جایی که شناختی از آن ندارند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
گاگومان در زبان محلی به معنای زمان گرگ و میش است. زمانی که می بینی و نمیبینی.واین مصداق احوال علیرضا و فاطمه، دو ساکن زندانی در شمال شرق ایران است.علیرضا و مرد زندانی ۳۴ ساله - که از نوجوانی بارها به زندان محکوم شده بود - با یک زن زندانی به نام فاطمه که محکوم به حبس ابد است، با تلاش و همت رئیس زندان به ازدواج هم در می آیند. چندی بعد علیرضا و فاطمه صاحب فرزندی می شوند. کمی بعد فاطمه عفو می شود، امّا علیرضا هنوز در زندان است، هفت ماه بعد محکومیت مرد نیز پایان می پذیرد و آنها زندگی تازه ای را آغاز می کنند، زندگی در بیرون از زندان،جایی که شناختی از آن ندارند.