برزو با مریم قول و قرار ازدواج می گذارد، و خواهرزاده اش زهره در پی فرصتی است که نامزدی اش را با را با امیر اعلام کند. آقا مجتبی ، جاهل محل، نیز به
... زهره علاقه دارد، و با دوستش اکبر دنبال فرصتی است که به خواستگاری زهره برود. امیر زهره را به عقد خود درمی آورد و برزو با مریم ازدواج می کند، و مجتبی امیر را نسبت به رابطه برزو و زهره بدبین می کند و پای او را به کافه می کشاند. از طرف دیگر خود برزو نگران رفت و آمدهای مریم و دوستش علی است، و به همسرش بی اعتنایی می کند. مجتبی کماکان آتش بیار معرکه است و امیر برزو را نسبت به زهره و مریم بدگمان تر می کند. شبی برزو، از سر خشم، امیر و علی و اکبر و مجتبی و زهره و مریم را در اتاقکی حبس می کند و به آنها غذای مسموم می خوراند و پس از شرح بدگمانی اش درمی یابد که این همه مدت در اشتباه بوده است. در آخرین لحظه زندگی، در آن اتاقک دور افتاده، امیر به زهره و برزو به مریم ابراز علاقه می کنندبرزو با مریم قول و قرار ازدواج می گذارد، و خواهرزاده اش زهره در پی فرصتی است که نامزدی اش را با را با امیر اعلام کند. آقا مجتبی ، جاهل محل، نیز به زهره علاقه دارد، و با دوستش اکبر دنبال فرصتی است که به خواستگاری زهره برود. امیر زهره را به عقد خود درمی آورد و برزو با مریم ازدواج می کند، و مجتبی امیر را نسبت به رابطه برزو و زهره بدبین می کند و پای او را به کافه می کشاند. از طرف دیگر خود برزو نگران رفت و آمدهای مریم و دوستش علی است، و به همسرش بی اعتنایی می کند. مجتبی کماکان آتش بیار معرکه است و امیر برزو را نسبت به زهره و مریم بدگمان تر می کند. شبی برزو، از سر خشم، امیر و علی و اکبر و مجتبی و زهره و مریم را در اتاقکی حبس می کند و به آنها غذای مسموم می خوراند و پس از شرح بدگمانی اش درمی یابد که این همه مدت در اشتباه بوده است. در آخرین لحظه زندگی، در آن اتاقک دور افتاده، امیر به زهره و برزو به مریم ابراز علاقه می کنند
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
برزو با مریم قول و قرار ازدواج می گذارد، و خواهرزاده اش زهره در پی فرصتی است که نامزدی اش را با را با امیر اعلام کند. آقا مجتبی ، جاهل محل، نیز به زهره علاقه دارد، و با دوستش اکبر دنبال فرصتی است که به خواستگاری زهره برود. امیر زهره را به عقد خود درمی آورد و برزو با مریم ازدواج می کند، و مجتبی امیر را نسبت به رابطه برزو و زهره بدبین می کند و پای او را به کافه می کشاند. از طرف دیگر خود برزو نگران رفت و آمدهای مریم و دوستش علی است، و به همسرش بی اعتنایی می کند. مجتبی کماکان آتش بیار معرکه است و امیر برزو را نسبت به زهره و مریم بدگمان تر می کند. شبی برزو، از سر خشم، امیر و علی و اکبر و مجتبی و زهره و مریم را در اتاقکی حبس می کند و به آنها غذای مسموم می خوراند و پس از شرح بدگمانی اش درمی یابد که این همه مدت در اشتباه بوده است. در آخرین لحظه زندگی، در آن اتاقک دور افتاده، امیر به زهره و برزو به مریم ابراز علاقه می کنند
برزو با مریم قول و قرار ازدواج می گذارد، و خواهرزاده اش زهره در پی فرصتی است که نامزدی اش را با را با امیر اعلام کند. آقا مجتبی ، جاهل محل، نیز به زهره علاقه دارد، و با دوستش اکبر دنبال فرصتی است که به خواستگاری زهره برود. امیر زهره را به عقد خود درمی آورد و برزو با مریم ازدواج می کند، و مجتبی امیر را نسبت به رابطه برزو و زهره بدبین می کند و پای او را به کافه می کشاند. از طرف دیگر خود برزو نگران رفت و آمدهای مریم و دوستش علی است، و به همسرش بی اعتنایی می کند. مجتبی کماکان آتش بیار معرکه است و امیر برزو را نسبت به زهره و مریم بدگمان تر می کند. شبی برزو، از سر خشم، امیر و علی و اکبر و مجتبی و زهره و مریم را در اتاقکی حبس می کند و به آنها غذای مسموم می خوراند و پس از شرح بدگمانی اش درمی یابد که این همه مدت در اشتباه بوده است. در آخرین لحظه زندگی، در آن اتاقک دور افتاده، امیر به زهره و برزو به مریم ابراز علاقه می کنند