بابک، آهنگساز مستعد و خواننده جوان و خوش صدایی است که برای کسب مجوز ترانه هایش و همچنین ضبط آنها و تهیه آلبوم نخست خود دچار مشکل است. تلاش های
... ستاره نامزد او، که سراینده اشعار آهنگ های بابک و در عین حال که روزنامه نگار است، به جایی نمی رسد. اما یاسمن، یک دوست قدیمی، که به تازگی از آمریکا بازگشته و پدرش، شمس ،صاحب یک شرکت چاپ و تکثیر نوار کاست است، برای کمک به بابک وارد صحنه می شود. ستاره که ابتدا از حضور یاسمن برای کمک به نامزدش خوشحال است، اما رفته رفته درمی یابد که او، بابک را به سمت خود جذب کرده است. یاسمن به بابک قول میدهد. چنانچه، مجوز ترانه های آلبوم و کنسرت او صادر نشود، ترتیب سفرش را به آمریکا و ادامه فعالیت او را در لوس آنجلس فراهم خواهد کرد. در حالی که همه مقدمات برای اجرای اولین کنسرت بابک به نفع کودکان سرطانی فراهم شده و تلاش ها برای کسب مجوز ادامه دارد، یاسمن موفق می شود ویزای سفر خود و بابک به آمریکا را کسب کند، و به این ترتیب سفر آن دو جدی می شود اما در آخرین ساعات که بابک و یاسمن سوار بر اتومبیل عازم فرودگاه برای پرواز به آمریکا هستند، دوست بابک، حمید با موتورسیکلت خود را به آنها می رساند و به بابک اطلاع می دهد که سرانجام مجوزها صادر شده است. یاسمن غمگین و دل شکسته به سفرش ادامه می دهد، اما بابک، نخستین کنسرت خود را به نفع کودکان سرطانی در میان استقبال علاقمندان پرشور برگزار می کند.
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
بابک، آهنگساز مستعد و خواننده جوان و خوش صدایی است که برای کسب مجوز ترانه هایش و همچنین ضبط آنها و تهیه آلبوم نخست خود دچار مشکل است. تلاش های ستاره نامزد او، که سراینده اشعار آهنگ های بابک و در عین حال که روزنامه نگار است، به جایی نمی رسد. اما یاسمن، یک دوست قدیمی، که به تازگی از آمریکا بازگشته و پدرش، شمس ،صاحب یک شرکت چاپ و تکثیر نوار کاست است، برای کمک به بابک وارد صحنه می شود. ستاره که ابتدا از حضور یاسمن برای کمک به نامزدش خوشحال است، اما رفته رفته درمی یابد که او، بابک را به سمت خود جذب کرده است. یاسمن به بابک قول میدهد. چنانچه، مجوز ترانه های آلبوم و کنسرت او صادر نشود، ترتیب سفرش را به آمریکا و ادامه فعالیت او را در لوس آنجلس فراهم خواهد کرد. در حالی که همه مقدمات برای اجرای اولین کنسرت بابک به نفع کودکان سرطانی فراهم شده و تلاش ها برای کسب مجوز ادامه دارد، یاسمن موفق می شود ویزای سفر خود و بابک به آمریکا را کسب کند، و به این ترتیب سفر آن دو جدی می شود اما در آخرین ساعات که بابک و یاسمن سوار بر اتومبیل عازم فرودگاه برای پرواز به آمریکا هستند، دوست بابک، حمید با موتورسیکلت خود را به آنها می رساند و به بابک اطلاع می دهد که سرانجام مجوزها صادر شده است. یاسمن غمگین و دل شکسته به سفرش ادامه می دهد، اما بابک، نخستین کنسرت خود را به نفع کودکان سرطانی در میان استقبال علاقمندان پرشور برگزار می کند.