داستان این مجموعه طنز ۱۵۱۲ روز پس از اتفاقات سریال شاهگوش است. یکی از شخصیتهای سریال شاهگوش، سرباز وظيفه خنجری (با بازی احمد مهرانفر) که از
... شمال به تهران آمده بود ، در کلانتری ۱۰۰ ملت مشغول به گذراندن خدمت سربازی بود. یکی از متهمینی که به کلانتری آورده شد خانم جوانی به نام الیزابت بود که سگى به نام لوسی داشت. خنجری عاشق الیزابت میشود و زمانی که میفهمد سگ الیزابت از سوى پليس توقیف شدهاست، به او قول ميدهد كه به هر نحوى سگش را از كلانترى بيرون آورده و به او بازگرداند. اما او اشتباهاً به جاى لوسى سگ ديگري را از ميان سگهاي توقيف شده، از كلانترى بيرون برده و به الیزابت میدهد. الیزابت که میفهمد سگ مال او نیست، از بلاهت خنجرى برآشفته ميشود و به بهانه پارک کردن خودرویش از پارک خارج میشود... حالا ۱۵۱۲ روز از آن روز گذشته و هنوز الیزابت برنگشته و خنجری كه حالا كارتن خواب شده همچنان در آن پارك منتظر است که شايد روزی اليزابت براى بردن سگش لوسى بيايد و او به مراد دلش برسد. او روزگار سختی را میگذراند و شبها درشهربازی نزديك پارك میخوابد تا اینکه صاحب اصلى سگى كه او از كلانترى بيرون آورده بود بصورت كاملا اتفاقى پيدا ميشود. او كه زن سالخورده اما بسيار متموليست ( خانم طالبى آزيتا حاجيان ) براى بازپس گرفتن سگش از خنجري كه با اين سگ خو گرفته با مشكلات عديده اى روبرو ميشود. خنجرى از خانم طالبى تقاضاي ازواج ميكند و موجب برآشفتگى اين زن سالخورده ميشود. اما ستاره اقبال خنجرى مى درخشد و خانم طالبى كه گروه خونى نادري دارد و سخت نياز به عمل پيوند مغز استخوان دارد، درميابد كه خنجرى هم گروه خونى مشابهى با او دارد و پس از آزمايشهاى مختلف پى ميبرد كه خنجرى تمامي شرايط لازم براى عمل پيوند را دارد. اما براى انجام اين پيوند و رهايي از سرطان مجبور است در اين سن و سال تن به ازدواج با خنجرى دهد...
بیشتر
عضویت رایگان
هزاران فیلم و سریال تلویزیونی را رایگان تماشا کنید
It narrates a different and humorous story about the days after Khanjari's military service and Zohreh which happens 1512 days after the events of Shahgosh. Solat, who is looking for the dog's owner and sleeping in the streets, is close to an unexpected event that changes his life...
داستان این مجموعه طنز ۱۵۱۲ روز پس از اتفاقات سریال شاهگوش است. یکی از شخصیتهای سریال شاهگوش، سرباز وظيفه خنجری (با بازی احمد مهرانفر) که از شمال به تهران آمده بود ، در کلانتری ۱۰۰ ملت مشغول به گذراندن خدمت سربازی بود. یکی از متهمینی که به کلانتری آورده شد خانم جوانی به نام الیزابت بود که سگى به نام لوسی داشت. خنجری عاشق الیزابت میشود و زمانی که میفهمد سگ الیزابت از سوى پليس توقیف شدهاست، به او قول ميدهد كه به هر نحوى سگش را از كلانترى بيرون آورده و به او بازگرداند. اما او اشتباهاً به جاى لوسى سگ ديگري را از ميان سگهاي توقيف شده، از كلانترى بيرون برده و به الیزابت میدهد. الیزابت که میفهمد سگ مال او نیست، از بلاهت خنجرى برآشفته ميشود و به بهانه پارک کردن خودرویش از پارک خارج میشود... حالا ۱۵۱۲ روز از آن روز گذشته و هنوز الیزابت برنگشته و خنجری كه حالا كارتن خواب شده همچنان در آن پارك منتظر است که شايد روزی اليزابت براى بردن سگش لوسى بيايد و او به مراد دلش برسد. او روزگار سختی را میگذراند و شبها درشهربازی نزديك پارك میخوابد تا اینکه صاحب اصلى سگى كه او از كلانترى بيرون آورده بود بصورت كاملا اتفاقى پيدا ميشود. او كه زن سالخورده اما بسيار متموليست ( خانم طالبى آزيتا حاجيان ) براى بازپس گرفتن سگش از خنجري كه با اين سگ خو گرفته با مشكلات عديده اى روبرو ميشود. خنجرى از خانم طالبى تقاضاي ازواج ميكند و موجب برآشفتگى اين زن سالخورده ميشود. اما ستاره اقبال خنجرى مى درخشد و خانم طالبى كه گروه خونى نادري دارد و سخت نياز به عمل پيوند مغز استخوان دارد، درميابد كه خنجرى هم گروه خونى مشابهى با او دارد و پس از آزمايشهاى مختلف پى ميبرد كه خنجرى تمامي شرايط لازم براى عمل پيوند را دارد. اما براى انجام اين پيوند و رهايي از سرطان مجبور است در اين سن و سال تن به ازدواج با خنجرى دهد...